او اين است كه دلالت بر اشتهار وتبين اتصاف موصوف به صفت دارد بر وجهى كه اگر مستقلا ذكر شود به اعتماد بر موصوفى فهميده نمىشود از او مگر موصوف از غايت وضوح اختصاص او به اين صفت، و اين نوعى است از مبالغه در غايت لطائف وفنى است از بيان در نهايت شرافت، اگر چه در كلام كسى به خواطر ندارم كه تصريح به جهت مذكور كرده باشد.
ما اعظمها: اگر چه انشاء است ولى وقوع او در حيز صفت از براى موصوفى ضررى ندارد، چنانچه مشهور است كه تقدير قول مىكنند.
رزيه: معنى او گذشت در اوائل زيارت (1) ولى مطلبى كه بايد در اين مقام متعرض شد آنست كه وجه اضافه رزيه به مصيبت چيست با اينكه ظاهر لغويين اين است كه به معناى مصيبت است، و در اين استعمال دو وجه به نظر مى آيد:
يكى اينكه اضافه رزيه به مصيبت براى تأكيد باشد بر اين وجه كه متعارف در لغت عرب اينست كه چيزى را كه بخواهند ادعاى كمال او كنند در وصفى يا اينكه اعتبار اتصاف او به آن وصف كرده اند ثانيا او را متصف به همان مبدء فرض مينمايند مثل " يوم ايوم " و " ليل الليل " و " شعر شاعر " و " موت مائت " و هم ناصب، گويا تخيل مىكنند كه اين روز روزى ديگر در ضمن خود منطوى دارد يا اين شعر خود شاعر است از كمال اتصاف به صفت شعريت، و بنابراين دلالت اين اضافه بر تأكيد واضح است، چه مؤدى او آنست كه اين مصيبت چندان شديد است كه خود داراى مصيبت ديگرى است، و اين نوع استعمال خالى از تعارف نيست.
وجه ديگر اينكه اصل رزء به معنى نقص است، و مىتوان ملتزم شد كه رزيه بر وزن و معنى نقيصه است اصلا، و استعمال او در مصيبت به جهت آنست كه مصيبت