وابن زيدون در شرح قصيده ابن عبدون در ذيل اين شعر:
واسبلت دمعه الروح الامين على دم بفخ لال المصطفى هدر مىگويد كه جبرئيل بر حسين عليه السلام بگريست و اگر گريه بر سيد الشهداء بدعت رافضه است بايد پيغمبر وامير المؤمنين و جبرئيل و آن هفتاد هزار ملائكه و آسمان و زمين و آفتاب همه روافض باشند، و اين اعترافى است نافع از ابن حجر كه رفض اولياى او از اين جماعت صادر شده.
بالجملة علاوه بر همه امور دليلى اعتبارى در اينجا هست كه اگر عاقل بى طرف ومنصف بى غرض تأمل كند جزم به صحت قول شيعه و فساد طريقه عامه مىكند، چه اگر يكى از ملل خارجه بيايد به بيند كه قومى كسى را پيغمبر مىدانند و واسطه فيض الهي و رابطه مدد سماوى و مىگويند اين پيغمبر مكرر وصيت اهل بيت خود فرموده و سفارش در حق آنها نموده، و در كتاب خود مودت ايشان را مزد رسالت قرار داد، و بعض آنها را اختصاصى داد و گفت (حسين مني وانا من حسين) و فرمود (احب الله من احب حسينا) و گفت (اللهم اني احبه فاحب من احبه وابغض من ابغضه) وفرمود (لا يكون الرجل مؤمنا حتى اكون احب اليه من نفسه واهله).
و اين اخبار را تمام اهل اين ملت نقل كرده اند (1) و اتفاق افتاد كه گروهى از دشمن زادگان اين پيغمبر به نا حق فرزند او را كه حسين بود بكشتند و دختران و خويشاوندان پيغمبر را چون ديلميان و كابليان با سيرى بردند، و هيچ دقيقه از ظلم فرو گذاشت نكردند، اكنون يك طايفه از امت اين پيغمبر آن امام را عزادارى و سوگوارى