(من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية) (1) و البته اگر عبد الملك امام باشد مانعى از امامت يزيد نيست.
بالجملة قضيه قواعد و لوازم اصول اين طايفه صحت امامت يزيد است، بلكه اخبار ديگر در فضايل يزيد روايت كرده اند، و از اين جهت البته بايد او را امام مفترض الطاعة بدانند، و خروج بر او را بغى بشمارند و موجب استحقاق قتل بدانند، چنانچه بعض علماى ايشان تصريح به اين لازم كرده است، عبد المغيث بغدادى در رساله منع لعن يزيد مىگويد - موافق نقل ابن جوزى در رساله رد بر او - ذهب قوم الى أن الحسين كان خارجيا).
وعبد الله شرقاوى در (تحقة الناظرين فيمن ولى مصر من الولاة والسلاطين) - بعد از اينكه در أحوال حضرت امام حسن عليه السلام گفته كه يزيد بن معاويه دسيسه سمى كرد و نزديك يكى از زنان وى فرستاد كه او را مسموم كرد و چهل روز بيمار بود وبدرود سراى فانى فرمود - در أحوال يزيد مىگويد (وفي مدة خلافته أرسل الى الحسين رضى الله عنه، وقتله لكونه امتنع من البيعة له الى ان قال ولا يجوز لعنه على الراجح) انتهى.
با اينكه اعتراف كرده كه قاتل حسنين عليهما السلام است لعنش را جايز نمىداند، و اشاره بوجه قتل سيد الشهداء كرده و گفته به جهت امتناع از بيعت او بوده پس لا محاله به حق بوده.
و از محيى الدين عربى (2) كلامى در (صواعق) (3) نقل شده كه تصريح بجميع