جناب احديت است، و علماء اشكال كرده اند كه جمع بين معنى معلوم، و مجهول در كلمه واحد ممكن نيست، و جواب او آنست كه مىگوئيم طبيعت حمد هر كجا باشد مخصوص است به خداى تعالى، چه از خود او باشد تا حامد شود يا از غير تا محمود شود، چنانچه مادر اين بيت اشاره كرده ايم، و گفتيم خداى تعالى او را اعداد كرده براى نصرت كردن، چون خداى او را نصرت كرد منصور شود و چون او مظلومان را نصرت كند ناصر باشد، بالجمله:
در اينجا سؤالى است كه در اخبار هم تعرض او شده وتقرير او چنان است كه ما خون خواهى سيد الشهداء را از كه مىكنيم و كشتن ذريه قتله او به چه وجه جائز است، با اينكه در نص صريح كتاب است " ولاتزروا ازرة وزر اخرى " [164 الانعمام 6].
و جواب آنست كه به حكم عقل صريح و نقل صحيح رضاى به كارى جماعتى موجب شركت و دخول در آن جماعت است، وذريه قتله چون راضى به افاعيل قبيح آن طايفه بودند، و افتخار و مباهات به آن شنايع مىنمودند، و مىگويند ما كشتيم، و پدران ما كشتند، - چنانچه در شعر اموى سابقا نظير او را شنيدى (1) مستحق قتل مىشوند، و اين جواب در اخبار وارد شده است، چنانچه خبر مفصلى در اين باب در (عيون اخبار الرضا) است، و در جلد عاشر (بحار) (2) نيز آن خبر نقل شده هر كه بخواهد به آن تفصيل رجول كند، و ممكن است، بلكه در بعض اخبار شاهد دارد كه در ظهور موفور السرور امام غايب - يسر الله بفرجه الرغايب - اعاده واحياء اموات قتله شود، و قصاص خون به نا حق كشتگان بفرمايد