و چه خوب مىگويد استاد اعظم آقاى بهبهانى قدس سره در تعليقه رجال ميرزا لا يحتاج الى التعريف لغاية شهرته مع ان كلما يقال فيه فهو دون رتبته.
والحق هزار غزالى و بهتر از غزالى خوشه چين خرمن تحقيقات آن محقق نامدار و علامه بزرگوار بايد باشند، بلكه اگر به انصاف نظر كنى، و عصبانيت را به جانبى بگذارى توانى گفت كه حضرت خواجه رضى الله عنه أفضل علماى بنى آدم است از به دو دنيا الى يومنا هذا، و بس است در فضل او كه علماى فرنك در رد اسلام و انكار اعجاز قرآن به جهت عجز از اتيان به مثل او نقض كرده اند كه مثل خواجه در (مجسطى) نيامده و در (كشف الظنون) و غير او وى را اول مرتبه طبقه اولى مصنفين قرار داده، و اعتراف كرده كه او را بر جميع أهل علم از هر ملتى حقى است ظاهر كه رعايت او واجب است، و درجه فضل و تحقيق او به جائى رسيده كه به يك اشكالى بر عبارت (تجريد) او در مبحث ماهيت كه توهم كرده اند ملا سعد تفتازانى راضى نشده كه كلمه مخالف تحقيق از او صادر شود، و مىگويد اين مصدق نسبت اين كتاب است به غير آن محقق، با اينكه شأن كتاب (تجريد) اجل از آن است كه منسوب به غير او شود، اين كلام تفتازانى است با ظهور عداوت ومنافست او با حضرت خواجه كه هنوز اتباع او از صدمه بنان و بيان وضرب سيف وسنان او در ناله و خروشند، والحمد لله على وضوح الحجة.
وصفدى در (شرح لامية العجم) خواجه را از كسانى شمرده كه هيچ كس برتبه ايشان نرسيده در فن مجسطى، و تخصيص به جهت عناد است.
خجسته رهنمونى ذو فنونى كه در هر فن بود چون مرد يك فن لمؤلفه: في كل فن بارع كانه لم يتخذ سواء يوما فنه بالجمله فضايل اين بحر مواج كه در ظلمات جهالت سراج وهاج است