خواهد بود يا بر سبيل استعاره كه على التحقيق حقيقت ادعائيه است و مجاز در أمر عقلى يا بر سبيل تشبيه بليغ از قبيل زيد أسد بنابر مذهب مشهور، اگر چه او هم على التحقيق راجع به أول است، و جوهرى گوهر شناس، مميز بين أقسام تعبيرات وانحاء محاورات، البته به ادنى التفات اذعان به مدعاى ما خواهد كرد.
و بر هر تقدير لوازم و احكام (أم) بر او مترتب نخواهد شد لهذا دخترهاى ايشان خواهر مسلمانان نخواهند شد مادر ايشان جده و خواهر ايشان خاله نيست، و هيچ يك به اتفاق مسلمين حرام نيستند بر ساير اهل اسلام با اين حال چگونه مىشود كه برادر ايشان دائى مؤمنين باشد، اگر چنين بود بايستى چنانچه سيد اشاره فرموده هند را جدة المؤمنين بگويند، وابو سفيان را جد المؤمنين يا به عموم منزلت جميع احكام را بايد مترتب كرد يا از همه قطع نظر بايد نمود، فارق در ميانه چيست كه مايه تفكيك و موجب اين اعتبار ركيك باشد؟ از همه گذشته مىخواهيم بدانيم كه عايشه افضل بود يا ام حبيبه لا علاج اول را خواهند اختيار كرد، در اين صورت خواهيم گفت چرا محمد بن ابى بكر را خال المؤمنين نخواندند، مگر اينكه بگويند محمد موافقت على كرد و او در حق وى شهادت داد كه كان (لله عبدا صالحا وولدا ناصحا) از رتبه اعتبار افتاد، بلكه وى را معاويه بن خديج به امر عمرو عاص در فتح مصر بكشت و جسد او را در پوست الاغى گذاشت و به سوخت، چنانچه در (ادب المحاضرة سيوطى) و غير او از كتب تواريخ عامه و خاصه مذكور است، و اينك در مصر قبر او كه مدفن بقيه اعضاء آن ولى صالح يا موضع قتل او است مهجور است، و شيعيان تقية زيارت مىكنند، اگر چه اين بى بضاعت بتوفيق الهى مكرر به زيارت او موفق شدم، و عادت سنيان چنين است كه چون به قبر او مىرسند پشت بجانب قبر او مىكنند و فاتحه براى پدر او مىخوانند، و مثلى در عوام عجم معروف است كه