عباس گفت اى دشمن نفس خود، از اين جا گمراه شديد من از رسول خداى تو را خبر مىدهم تو از عمر حديث ميكنى، وعلي فرمود (لولا ما فعل ابن الخطاب في المتعه ما زنى الا شقي).
على الجمله از اين گونه كلمات بين صحابه كثيرة الدوران بود وتخطئة صحابه در احكام فقهيه وأحكام شرعية زياد است شطرى وافر در اين مقوله را اين عالم زيدى كه تا اينجا كلام او را بر وجه تحصيل [تفصيل ظ] نقل كرديم نقل مىكند آنگاه مىگويد: اگر حديث (أصحابي كالنجوم) راست بود ما مىگوئيم در صحابه شراب خور و زنا كار نيز بوده، چون محجن ابن أبى محجن ومغيرة بن شعبه وقدامة بن مظعون، و ظالم چون معاويه وعمرو عاص وبسر بن ارطاة وحبيب بن مسلمة، ومعروف به فسق والحاد چون وليد بن عقبة و حكم بن أبى العاص و اگر اينها مهتدى بودند بايد اقتداى به ايشان جايز باشد، بلكه بعض صحابه مرتد شدند مثل طلحة بن خويلد واقتداى به او هم اهتدا است، و اين حديث از موضوعات متعصبين بنى أميه است، چون از نصرت ايشان به سيف وسنان عاجز شدند نصرت به بنان و بيان را اختيار كردند.
و اما آيات مدح صحابه البته منزلند بر سلامت عاقبت وحسن خاتمت، و شك نيست كه در صحابه منافقين بودند كه حذيفه ايشان را مىشناخت، چه شدند بعد از رسول خداى و كجا رفتند؟ و عجب است كه حشويه در اثبات معاصى أنبيا مىكوشند، و مىگويند آدم عصيان كرد، و مىگويند يوسف بر زانوى زليخا نشست، (و داود (اوريا را) كشت تا زنش را تزويج كند، و پيغمبر قبل از بعثت ضال و كافر بود و اگر كسى مباحثه كند و مانع شود مىگويند قدرى معتزلى است يا مخالف رافضى و اگر كسى نسبت معصيت به يكى از صحابه بدهد گونهها سرخ و گردنها دراز و چشمها تند مىكند كه اين رافضى است وسب صحابه مىكند وشتم سلف، و مىگويد ما در ذكر معاصى أنبيا متابعت ظواهر كتاب را كرديم.