چون اول بالاتفاق باطل است ثانى مثل او خواهد بود.
و هم مىگوئيم چرا شما خود را در امر عثمان اقحام كرديد و از اعداء وقتله او برائت جستيد و لعنت كرديد، وحفظ حرمت ابي بكر صديق به اعتقاد خودتان در حق محمد پسر او نكرديد، ولعن وتفسيق او نموديد، و ملاحظه عايشه در باره برادرش نكرديد، با اين همه ما را از مداخله در امر على و حسنين و معاويه كه بر ايشان ظلم كرد ومتغلب بر حقوق ايشان شد مانع هستيد، چگونه لعن ظالم عثمان سنت شد ولعن ظالم علي وحسن و حسين كلفت، و چگونه عموم مردم كه شايسته نيست كه در كار بزرگان مدخليت كنند به اعتقاد در كار عايشه مدخليت كردند و برائت جستند از هر كه به او نظر كرده، و هر كه به او يا حميراء خطاب كرده، با اينكه حميرا لقب او بوده، و هر كه كشف ستر او كرده لعنت كرديد با وجود اين ما را از مداخله در امر فاطمه ولعن ظالمين او منع مىكنيد.
اگر بگوئيد كه دخول خانه فاطمه وهتك ستر او به جهت حفظ نظام ملت و رعايت قوام امر امت بود - كه امتناع از بيعت موجب تفريق جماعت مسلمين مىشد، پس مصلحت مقتضى بود - موجب لعن و برائت نخواهد شد، ما نيز گوئيم كه كشف ستر عايشه و دخول هودج به دست محمد بن ابي بكر آن وقت شد كه بر امام زمان خروج كرد و جماعت اسلام را پراكنده و خون صلحاء واكابر مسلمين را بريخت، و با عثمان بن حنيف و حكم بن حكيم آن كرد كه در متون تواريخ وبطون كتب مشهور است.
اگر دخول بيت فاطمة به ترقب و احتمال فساد جايز باشد چرا كشف ستر عايشه بعد از وقوع حرام باشد، و چگونه هتك ستر عايشه از كباير شد، و برائت از كاشف ستر او از أوكد عراى ايمان وأوجب فرايض شد، وكشف ستر فاطمه و دخول در خانه وجمع حطب بر در خانه وى و تهديد او به احراق عروة وثيقه