ايشان باشد افضلند، چنانچه گناه ايشان هم چون حجت بر ايشان تمام است، و مشاهده آثار نبوت و اعلام رسالت كردند بيشتر است.
و هم باز بر سر سخن مى آئيم و مىگوئيم اين عايشه بود كه جامه رسول خداى را بر آورد و گفت هنوز جامه پيغمبر كهنه نشده و عثمان سنت او را كهنه كرد، آنگاه مىگفت (اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا) بلكه به اين راضى نشد و گفت گواهى مىدهم كه عثمان جيفه است بر صراط، پاره اى گفتند كه اين حديث است، و بعضى گمان كرده اند كلام خود او است، و عموم صحابه عثمان را محاصره كردند و هيچ كس انكارى نكرد، و كف اعداى او از او ننمود، ومغيرة بن شعبة زنا كرد و بر وى سه نفر شهادت دادند، و چهارمى مضطرب شد، وعمر به اين واسطه اقامه حد بر او نكرد، و هيچ كس نگفت رعايت صحابه بايد كرد و حد نبايد زد.
وعلي عليه السلام در حق أبو هريرة ميفرمود (لا أحد أكذب من هذا الدوسى) وأبو بكر در وقت مرگ گفت (ليتني تركت بيت فاطمة و لم أكشفه) وندم بر غير معصيت روا نيست هم عاقل را بايستى تاملى پيش آيد كه علي عليه السلام شش ماه از بيعت أبوبكر تخلف كرد، أبو بكر در اين مدت بر خطا بود يا علي عليه السلام، به هر صورت كار تمام صحابه صواب نخواهد شد (1) وطلحه با أبو بكر عتاب كرد كه چرا عمر را كه فظ غليظ القلب است والى كردى، و اگر خداى از تو اين سؤال كند چه خواهى گفت؟ و عثمان به علي عليه السلام گفت أبو بكر وعمر بهتر از تو بودند، علي فرمود دروغ گفتى من از تو و آن دو بهترم (عبدت الله قبلهما وعبدته بعدهما) وابن عباس گفت متعه حلال است، جبير بن مطعم كه صحابى بود گفت عمر حرام كرده، ابن