ولى بيم آن است كه عتاب بر ما متوجه شود كه اگر چه از ابصار شما دور شده اند ولى از قلوب شما غايب نبوده اند اخبار صحيحه كه قطع عذر و الزام حجت كند به شما رسيده، چنانچه در اعتراف به نبوت و اشباه او به او ملتزميد، و تدبر قرآن كفاية مؤنه اين كار مىكند چرا نينديشيد از اين آيه (ربنا انا اطعنا سادتنا وكبراءنا فاضلونا السبيلا) [67 الاحزاب 33] اما لفظ لعن كه خداى تعالى در قرآن او را واجب فرموده به قوله (أولئك يلعنهم الله ويلعنهم اللاعنون) [159 البقرة 2] وجمله خبريه اينجا مفيد طلب است مثل (والمطلقات يتربصن) [228 البقرة 2] وهم خداى عز وجل خود عاصيان را لعنت كرده فرموده (لعن الذين كفروا من بنى اسرائيل على لسان داود (78 المائدة 5] وفرموده (ان الذين يؤذون الله ورسوله لعنهم الله في الدنيا والاخرة) [57 الاحزاب 33] وفرموده (ملعونين أينما ثقفوا) [61 الاحزاب 33] و به ابليس فرموده (ان عليك لعنتي الى يوم الدين) [78 ص 38] و فرموده (ان الله لعن الكافرين واعد لهم سعيرا) [64 الاحزاب 33].
و اين سخن كه گفته ترك لعن موجب مسؤليت نيست، و استغفار اولى تر از او است اگر آدمى در طول عمر ابليس را لعنت نكند مأخوذ نخواهد بود، كلام جاهلى است كه نمىداند چه مىگويد چه لعن اعداء خدا طاعتى است كه اگر به قصد قربت نه از در عصبيت واقع شود مايه اجر و ثواب خواهد بود، و اگر نه به اين وجه بود تعبد به او واقع نمىشد چنانچه در نفى ولد فرموده (والخامسة ان لعنت الله عليه ان كان من الكاذبين) [7 النور 24] و هم خداى در حق قاتل عمدى مىگويد (و غضب عليه ولعنه) [93 النساء 4] و مراد از اين البته لعن سايرين است.
و اگر نه چنين بود چون خداى لعنت كرده كسى را چه مانع دارد كه ما هم لعن كنيم، تواند بود كه خداى كسى را لعن كند يا ستايش نمايد و ما را لعن و ستايش نباشد، هرگز چنين نباشد، و هيچ عقلى تجويز نخواهد كرد كه خداى عز وجل