آن حضرت كوشش داشت و هيچ فتنه در قريش بر پا نشد مگر اينكه وى را در او قدمى راسخ وسعيى بالغ بود تا اينكه در عام الفتح قهرا اسلام آورد و با نفاق بزيست و در طايف ملازم ركاب بود يگ چشم او به زخم تيز نابينا شد و چشم ديگر در يرموك ويكسره كور به ماند و در حرب هوازن كه به مؤلفه القلوب بذل عطايا شد او را صد شتر و چهل اوقيه نقره بهره افتاد و پسران او يزيد ومعاويه را نيز چنين بخش دادند، و پسر ديگرش حنظله كه به وى هم مكنى مىشد و بواسطه وى او را ابو حنظله مىخواندند در بدر به دست امير المؤمنين عليه السلام طليعه جيش پدر و برادر واقرباى خود بسوى دوزخ شد.
و اولاد ابو سفيان معاويه وعمر وعتبه وصخره وهند ورمله وآمنه وام حبيبه وجويريه وام الحكم وحنظله وعنبسه و محمد و زياد باستلحاق معاويه چنانچه گذشت - (1) ويزيد ورمله الصغرى وميمونة بوده اند چنانچه ابن قتيبه در (معارف) آورده وى در سال سيم هجرت هشتاد و دو ساله به دوزخ روانه شد در ايام مهاجاة بين مسلمين وكفار حسان بن ثابت در هجوا ابو سفيان شعر بسيار سروده كه ما به جهت تزيين اين كتاب يگ دو مقطوعه آنها را ياد مىكنيم در جنگ احد گفته:
عضضت باير من ابيك و خاله * * وعضت بنو النجار بالسكر الرطب فلست بخير من ابيه و خاله * * ولست بخير من معاظلة الكلب ولست بذى دين ولا ذى امانة ولست بخير من لوى ولا كلب و لكن هجين ذو دناة لمقرف * * مجاجة ملح غير صاف ولا عذب وله ايضا:
ولست من المعشر الاكرمين * * لا عبد شمس ولا نوفل