پس اگر مرده يا نطفه بيفتد ميراث نمىبرد سيزدهم ابعد درجه با وجود اقرب از كل ميراث يا بعضى چنانچه مذكور شد چهاردهم مريض بودن مرد در وقت عقد زن و دخول نكردن با او و مردن در آن مرض چه بر قول مشهور زن را ميراث نيست پانزدهم منع طفلى كه از شكم افتد از بعض ميراث مثل آنكه جمعى كه به گواهى ايشان كل ميراث ثابت نشود گواهى دهند چون گواهى دادن يك زن بر او از دادن طفل چه در اين صورت آن طفل ميراث نمىبرد مگر چهار يك مال شانزدهم مشتبه شدن وارث آزاد و بنده و در بعضى (1) روايات وارد شده كه به قرعه آزاد را بيرون آرند و ميراث به او دهند هفدهم قدر قيمت كفن و خرج دفن كردن ميت چه ورثه از آن ميراث نمىبرند هجدهم وصيت كردن ميت سه يك مال خود را براى كسى چه در اين صورت ورثه از سه يك مال او ميراث نمىبرند نوزدهم مالى را كه ميت وقف كرده باشد چه ورثه از آن نيز ميراث نمىبرند بيستم جنايت كردن بنده از روى عمد بر كسى چه در اين صورت اگر او را بكشند وارث از قيمت آن محروم است اما اگر جنايت بنده خطا باشد محروم نيست چه در اين صورت مخير است ميانه دادن غلام يا دادن ديت جنايتى كه در شرع جهت آن جنايت مقرر باشد بيست و يكم فرزند (2) داشتن زن چه آن زن از شوهر دو يمين ميراث نمىبرد بيست دوم حرام مؤبد شدن زن مدخوله بر شوهر بواسطه شير دادن زن كوچك چه در اين صورت او ميراث نمىبرد و در غيبت اگر از طرف مرد باشد خلاف است و اين دو امر را مجتهدين در موانع ارث در كتاب ميراث ذكر نكرده اند و از خواص اين كتاب است بيست و سيم قدر حبوه كه تعلق به پسر بزرگ دارد و وارثان ديگر از آن محرومند و حبوه در كلام عرب به معنى عطيه است و آن چنان است كه هر گاه شخصى بميرد انگشترى و شمشير و مصحف و رختهاى بدن او تمام تعلق به پسر بزرگ دارد و در بعضى روايات آمده كه زره و كتابها و راحله وسلاح او نيز از پسر بزرگ است و آيا اين اجناس اگر متعدد باشند همه از پسر بزرگ است يا نه ميانه مجتهدين خلاف است اقرب آنست كه جامها چون به لفظ جمع در حديث وارد شده تمام از اوست و اجناس ديگر كه به لفظ واحد وارد شده يك فرد از آن تعلق به پسر بزرگ دارد و به عوض اين عطيه لازم است به پسر بزرگ كه نماز و روزه كه به سبب بيمارى يا سفر از پدر او فوت شده باشد و با وجود قدرت بر قضاى (3) آن اهمال كرده باشد قضا كند
(٣٩٥)