قابل پاك كردن باشد خوردن آنها پيش از پاك كردن حرامست و همچنين نانى كه آن را به آب نجس خمير كنند حرامست خوردن آن و روغنى كه بسته باشد هر گاه نجاست به بعضى از اجزاى آن رسيده باشد همان موضع كه نجاست به آن رسيده حرامست و باقى حلال هشتم مرده و در حكم او است هر پاره كه از زنده پاره كنند چه آن نيز حكم مرده دارد و خوردن و استعمال كردن آن حرامست سواى پشم و موى و ته نشين و پر مرغ اگر آن را ببرند و اگر بكنند بيخ آن را كه به مرده متصل است بايد شست و شاخ و سم و دندان و ناخن و استخوان و تخم هر گاه پوست بالايين را سخت كرده باشد و انفخه يعنى مايه چه بعضى از مجتهدين استعمال آنها را از مرده جايز داشته اند نهم ذكر حيوانات خواه گوشت او را خورند و خواه نخورند دهم فرج حيوانات خواه ظاهر آن و خواه باطن آن يازدهم سپرز هر حيوانى دوازدهم زهره هر حيوانى سيزدهم انثيين هر حيوانى يعنى هر دو خايه كه منى در آن جمع مىشود چهاردهم مثانه هر حيوانى يعنى محل بول او پانزدهم مشيمه هر حيوانى يعنى جائى كه بچه در آن قرار مىگيرد شانزدهم نخاع هر حيوان و آن مغزى است سفيد كه در مهره هاى پشت مىباشد و عوام آن را حرام مغز مىگويند هفدهم غليا و آن دو عصب است عريض زرد كه از پس سر تا به فرج كشيده است هجدهم غدود يعنى گره هاى كه در ميان گوشت و پوست مىباشد نوزدهم اصلهاى انگشتان كه متصل به عصب كف دست و پا است بيستم حدقه و آن سياهى است كه در چشم مىباشد كه بدان چيزى را مىبينند و آن را مردمك چشم مىگويند بيست و يكم خرزه دماغ و آن مغزى است كه در كله سر مىباشد به قدر نخودى و بعضى از مجتهدين سواى خون و سپرز و سرگين و ذكر و فرج و انثيين و مثانه چيزى ديگر را از حيوانات حرام نمىدانند بلكه مكروه مىدانند بيست و دوم خاك و گل خوردن خواه پاك باشد و خواه نجس سواى خاك تربت حضرت امام حسين (ع) كه به مقدار نخودى جهت شفا مىتوان خورد و گل ارمنى نيز براى دوا مىتوان خورد بيست و سيم زهرهاى كشنده و اما چيزى كه بسيار آن كشنده باشد و كم آن كشنده نباشد بسيار خوردن آن حرام است چون ترياك وسقمونيا و تخم حنظل و مانند آنها بيست و چهارم بنگ خوردن و هر گاه كسى را احتياج به اين چيزهاى حرام به هم رسد مثل آنكه در صحرائى واقع شود و چيزى
(٣٣٦)