باشد در آن خلاف است بعضى از مجتهدين كشيدن كل آب را واجب مىدانند و بعضى زياده بر هفتاد دلو واجب نمىدانند و اگر غايط تر در چاه افتد يا خون بسيار مثل آنقدر خون كه از ذبح كردن گوسفند بيرون آيد پنجاه دلو بايد كشيد و اگر خون كم ريخته شود مثل آنقدر خون كه از ذبح كبوتر بيرون آيد ده دلو بايد كشيد و هم چنين اگر غايط خشك در چاه افتد و اگر موش در چاه افتد و بميرد و از هم بپاشد يا سگ افتد و زنده بيرون آيد هفت دلو بكشند و اگر موش از هم نپاشيده باشد سه دلو بايد كشيد و اگر خرگوش يا روباه يا گوسفند يا خوك يا سگ يا گربه در چاه بميرد چهل دلو بكشند و همچنين اگر بول مرد در چاه ريزد و اگر گنجشكى در چاه بميرد يكدلو بايد كشيد و هر آبى كه مضاف مثل گلاب و عرق بيدمشك و غير ه به مجرد رسيدن نجاست به او نجس مىشود اگر چه ده كر باشد و وضو و غسل به آن صحيح نيست نزد جميع مجتهدين مگر ابن بابويه كه او تجويز وضو ساختن و غسل كردن به گلاب كرده و باقى مجتهدين تجويز نكرده اند دوم ازپاك كننده ها زمين است كه زير كفش و ته پا ها را طاهر مىسازد و اگر پاى شخصى را بريده باشند و بجاى پا از چوب چيزى ساخته باشند زير آن چوب را نيز طاهر مىسازد سيم ازپاك كننده ها آفتاب است كه طاهر مىسازد زمين نجس را و حصير (1) و بوريا را هر گاه نجس باشد و خشك سازد و همچنين طاهر مىسازد هر چه قابل نقل و تحويل نباشد مثل درخت و ميوه كه بر درخت باشد و درها و پنجره ها كه داخل عمارت شده باشد و اگر از كل نجس ديوارى به طريق چينه بنا شده باشد و آفتاب بر يك روى آن بتابد و كل آن ديوار خشك كند روى ديگر آن ديوار و اندرون او همه پاك مىشود چهارم ازپاك كننده ها آتش است و آن طاهر مىسازد چيزى را كه انگشت (2) يا خاكستر كند اما اگر از كل نجس خشت بزنند و خشت را آجر سازند در طاهر شدن آن خلاف است و همچنين اگر از كل نجس كوزه سازند و شيخ طوسى عليه الرحمة بر آنست كه اين هر دو طاهر مىشود و اين قول قوة (3) دارد پنجم ازپاك كننده ها استحاله است يعنى تغيير صورت و نام شئ نجس مثل آنكه منى حيوان طاهر شود يا سگ در نمكزار افتد و نمك شود ششم انتقال يعنى نجس از جائى به جائى نقل شود مثل خون آدمى كه به شكم پشه (4) رود هفتم انقلاب مثل آنكه خمر سركه شود هشتم نقص مثل شيره انگور كه چون او را بجوشانند نجس مىشود و چون چهار دانگ آن كم شود طاهر مىشود نهم اسلام و آن پاك مىسازد كافر را از
(٢٨)