معلوم شد كه منكر متواتر است يا به جهت مصلحتى منع مىكند، وفي الحقيقة خود او از مجوزين است، والحمد لله على وفاق.
و اين كه گفته اگر سلطانى... تا آخر كلام او، اگر مقصود اينست كه تعيين واقعه با بعد عهد و تطاول زمان مشكل است مسلم است، و اگر بگويد ممكن نيست سد باب اثبات شرايع است، و انكار امكان تواتر، چه بنابر اين يهود و نصارى به او خواهند گفت با طول مدت وتمادى أيام از كجا دانستى شخصى محمد نام از أرض تهامه انگيخته شد و دعوى نبوت كرد و بر طبق مدعاى خود اقامه معجزات نمود، آنچه او جواب به آن يهودى بدهد ما نيز به اين يهود امت - كه خود را حجت الاسلام لقب داده، و در حقيقت شبهة الكفر است - مىگوئيم حذو النعل بالنعل، چه معلوم است جوابى جز دعواى تواتر نقل وتظافر اخبار ندارد، وبعينه همين نوع تواتر در قتل يزيد و رضاى او بقتل سيد الشهداء براى ما ثابت است چنانچه شارح (عقايد نسفية) اعتراف كرده بود.
و اين كه گفته چگونه معلوم مىشود كه يزيد توبه نكرده جواب او آنست كه ظهور اصرار او در توهين أهل بيت بعد از قتل و استبشار او و مجالست او در مجلس شراب با ابن زياد وأمر ساقى به سقايت او، و مدح او به امانت و صاحب سر بودن در أشعار سابقه كافى است در اثبات اصرار او.
وسبط ابن جوزي شرح اين قصه را چنان نقل مىكند كه بعد از قتل حسين عليه السلام يزيد عليه اللعنة كس فرستاد به طلب ابن زياد واموال كثيره وتحف عظيمه به وى داد و جاى وى در مجلس نزديك خود قرار داد، و مكانت و منزلت او را رفيع داشت و او را بر زنان خود داخل كرد، و نديم خود قرار داد يك شب مست شد و به مغنى گفت غنا بخوان ويزيد اين شعر بديهة انشاء كرد:
اسقني شربة تروي مشاشي ثم مل فاسق مثلها ابن زياد