به امامت آن دو نفر شدند و دشمنى عثمان و عايشه و زبير و طلحه را اظهار كردند و گمان كرده اند كه امامت از اولاد على عليه السلام با آنان است كه خروج كرده اند پس زيد بن على اما است و پدرش سيد الساجدين عليه السلام و برادرش حضرت باقر و ساير ائمه غير از حسنين عليهما السلام امام نيستند.
و به سند معتبر نقل كرده از حضرت صادق عليه السلام كه فمروده " لو ان البترية صف واحد ما بين المشرف والمغرب ما اعز الله بهم دينا ".
و هم از زيد بن على عليه السلام نقل كرده كه آن جناب روى با بتريه كرد و فرمود بترى كرديد از فاطمه عليها السلام و دنباله كار ما را بريديد خداى دنباله كار شما را به براد و از اين جهت ايشان را بتريه ناميدند و از اين جهت بعض قاصرين توهم كرده اند كه اين لفظ تبريه به تقديم تاء مثناة است و تشديد راء كه نسبت به تبرى باشد ولى علاوه بر اينكه خلاف صريح ائمه اين فن است خود حديث دلالت بر خلاف دارد چه لفظ حديث اين است كه " بترتم امرنا بتركم الله فسموا البترية " و در ساير كتب مذكور است كه چون كثير " ابتر اليد " بود اين طائفه خبيثه را بتريه نام گذاردند و در (خلاصه) و (فهرست) و ساير كتب متأخرين آمده كه كثير عامى است چنانچه از " برقى " نقل شده و بعضى اقتصار بر بتريت او كرده اند، و در (رجال كشى) كه مراد همان (اختيار) است به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه فرموده " اللهم اني اليك من كثير النواء برئ في الدنيا والاخرة ".
و هم از محمد بن يحيى نقل كرده كه به كثير نواء گفتم چرا چندين استخفاف به حضرت أبو جعفر يعنى امام محمد باقر عليه السلام ميكنى؟ گفت به جهت اينكه من خبرى از او شنيده ام كه او را ابدا دوست ندارم شنيدم از او كه مىگفت كه اراضى هفت گانه به محمد و عترت او مفتوح مىشود.
و هم بسند معتبر از أبو بصير نقل كرده قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول ان