و آسمان، و مىگريد بر او آفتاب و ماه و ستارگان و آسمان و زمين و مؤمنين انس و جن و تمامت ملائكه آسمان و زمين و رضوان و مالك و حاملان عرش الهى و آسمان خون و خاكستر مىبارد... (1).
تا آخر حديث كه انشاء الله بعد از اين در محل خود نقل خواهد شد.
هشتم - در كتاب مذكور است و سند به يگتن از اهل بيت المقدس مىرساند كه گفت سوگند به خداى كه ما اهل بيت المقدس شب قتل حسين را شناختيم بر نداشتيم از زمين سنگى يا كلوخى يا صخره اى مگر اينكه زير او خون ديديم كه در غليان است، و ديوارها مانند علقه سرخ شد، و تا سه روز خون تازه از آسمان باريد، و شنيديم كه منادى ندا مىكرد در جوف ليل:
اترجو امة قتلت حسينا * شفاعة جده يوم الحساب معاذ الله لانلتم يقينا شفاعة احمد وابى ترابى قتلتم خير من ركب المطايا * و خير الشيب طرا والشباب و تا سه روز آفتاب منكسف بود، آنگاه باز شد و ستارگان مشتبك و در هم آميخته شدند (2)...
نهم - هم در (كامل الزيارة) بسند معتمد از حضرت صادق (ع) حديث مىكند كه هشام كسى به طلب پدرم فرستاد، و گسيل شام كرد چون به روى در آمد عرض كرد يا ابا جعفر تو را آورديم تا پرسش كنيم از مسألهاى كه صلاحيت سؤال او را از تو غير من ندارم، و نمىدانم در روى زمين خلقى را كه سزاوار باشد كه بداند يا دانسته باشد اين مسألة را اگر كسى باشد كه بداند جز يك نفر، پس هشام