و مشهور نحاة وزن او را افعل مىدانند، و استشهاد مىكنند: به اينكه عرب گفته:
(هذا اول من هذا) با (من) تفضيلية يعنى اين اقدم از او است.
و به اينكه تأنيث او (اولى) است و از اين جهت حريرى در (اوهام الخواص) لفظ (اوله) در تأنيث اول غلط دانسته، و محقق ثانى - قدس سره - در (جامع المقاصد) تبعيت از حريرى كرده حكم بغلطيت استعمال (اولتين) در عبارت علامه - قدس سره - فرموده، و بعض آنها كه صحيح دانستهاند مثل مرزوقى در (شرح فصيح) ملتزم شده اند كه تأنيث (اول) بر (اوله) بملاحظه مناسبت (آخره) در تأنيث (آخر) است و اين كلام خالى از قدحى نيست.
و در شرح شهاب خفاجى صاحب (ريحانة) بر (درة الغواص).
و در شرح (صحيفه) مكرمه سيد اديب محقق مذكور است كه (اول) گاهى افعل تفضيل مىآيد، و گاهى صفت، و قسم ثاني گاهى مثل ظروف لازمة الاضافة مثل قبل و بعد استعمال مىشود، و گاهى مثل ساير اسماء.
و اين دو قسم اخير منصرف است، وتأنيث او (اوله) است، و از (ارتشاف) او حيان هر دو نقل كرده اند ورود (اوله) را و در (شرح دره) از مرزوقى نقل كرده و از (منتهى الارب) و در (اساس البلاغة) مىگويد (جمل اول) و (ناقة اوله)، و در اخبار أهل عصمت عليه السلام كه كلام خود ايشان حجت واستعمالشان دليل صحت است لفظ (اول) و (اوله) متكرر الورود ومتكثر الوجود است، و با تصريح ابو حيان ومرزوقى وزمخشرى وورود استعمال فصيح حكم بغلطيت (غلط) است يا غفلت.
و آنچه به نظر اين بى بضاعت مىرسد آنست كه اول لفظى مشترك است بين اين دو وزن، آنجا كه غير منصرف است و با (من) استعمال مىشود افعل است،