چنانچه از ابن عباس منقول است كه هيچ وقت با آفتاب برابر نشد مگر اينكه نور آفتاب مغلوب شد و هر وقت نزديك چراغ مى نشست نور چراغ رخت بر مى بست، وحديث ام معبد معروف است و اشعار خديجه در مدح آن حضرت مشهور از آن جمله گفته:
جاء الحبيب الذي أهواه من سفر والشمس قد أثرت في وجهه أثرا عجبت للشمس من تقبيل وجنته والشمس لا ينبغي أن تدرك القمرا وبآن مكرمه نسبت داده شده، وبرخى از عايشه دانند:
لواحى زليخا لو رأين جبينه لاثرن بالقطع القلوب على الايدي ولو سمعوا في مصر أوصاف وجهه لما بذلوا في سوم يوسف من نقد والبته در حق آن جناب بايد گفت:
بر سر يوسف اگر نام غلاميش نهند تا قيامت شرف دوده اسحق آيد چهارم: آنكه تشبيه فرمود او را در خلق به رسول خداى و همين منقبت بس كه خداى تعالى به جمله اسميه مؤكد بحروف تأكيد و قسم عظمت خلق آن حضرت را بيان فرموده (انك لعلى خلق عظيم) [4 القلم 68] گفته، و سيد الشهداء عليه السلام فرزند خويش را شبيه ترين خلق به آن جناب در خلق فرموده، و البته شهادت امام معصوم مبنى بر مبالغه واغراق شاعرانه نيست خاصه در اين مقام كه با خداى مناجات مىكند و از دست دشمنان تظلم و شكايت مىفرمايد كه اگر امام هم نباشد مقام مقتضى اقتصار بر واقعيات و امور نفس الامريه است نه تعدى وتخطى بسر حد مجاز، و ادعاى خلاف واقع، نمىگويم مجاز در كلام امام نيست واغراق دروغ است، ولى مدعا اين استكه بلاغت كه رعايت مقتضاى حال است مقتضى ترك است در اين مقام.
پنجم: آنكه آن جناب را اشبه خلق در منطق به رسول خداى صلى الله عليه وآله و سلم قرار داد