است در آيه كريمه، و در اين مقام به تقريبى كه مىشنوى ولي اجماع مفسرين به هيچ وجه حجت نيست، چه مرجع مفسرين مثل كلبى وسدى وحسن و عطاء وقتاده و مجاهد هستند كه طبقه اولى از اهل تفسيرند، و تفسيرات آنها بعضى به حسب سليقه خودشان است كه از ممارست يافتهاند.
و بعضى به موجب هواى نفسانى وتسويل شيطانى، و پاره اى به ادعاى سماع از مشايخ خود مثل ابن عباس وابن مسعود وعكرمه و غير ايشان، و بنابر اصول اماميه هيچ يك از اينها قولشان مرجع نيست اگر چه ابن عباس باشد، علاوه بر اينكه نقل وسائط ثابت نيست، و بر فرض نقل، شرائط قبول در هيچ يك متحقق نيست، بلكه متبع يا آنست كه از ظاهر لفظ مستأنس به لغت ومتمرن به فهم معانى درميابد چنانچه لازال طريقه علماى فريقين خلفا عن سلف مستقر بر استفاده مطالب رشيقه ومعانى دقيقه از آيات قرآنى است، وقرايح جامد نمانده و افهام وقوف نكرده اند به محض اينكه حسن ياقتاده چنين گفتهاند، و چنين فهميده اند، و يا آنست كه از ائمه اهل بيت علهيم السلام كه قرآن در خانه ايشان نازد شده و مخاطب به اويند در تفسير او به طريق معتمد رسيده، بلكه او هم راجع به اول است در محكمات چه اگر موافق ظاهر است فنعم الاتفاق، و الا محمول بر تأويل مخون و ابداى بعض بطون خواهد شد.
بلى در متشابهاتى كه ظاهرى ندارند منحصر است مرجع به اخبار، و اگر گاهى به قول مفسرين استشهاد شود يا به جهت تأييد فهم مدعى است يا به جهت الزام بر خصوم، و الا به هيچ وجه در قول حسن و امثال او حجتى نيست.
ويناسبه ما في (الاحتجاج) عن عبد الله بن سليمان قال: كنت عند ابى جعفر عليهما السلام فقال له رجل من اهل البصرة يقال له عثمان الاعمى ان الحسن البصرى يزعم ان الذين يكتمون العلم توذى ربح يطونهم من يدخل النار فقال ابو جعفر فهلك اذا