نفر در قرآن بيشمار است و به همين قدر ما اكتفا مى كنيم.
اللهم العن اعداء آل محمد لعنا وبيلا.
مطلب رابع در شرح دعاى سجده (اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك على مصابهم) ج - بارالها مر توراست ستايش شكر گذاران براى تو بر مصيبت خود.
ش - ناچار در اين مقام بايد معنى حمد و شكر معلوم شود تا حل اين عبارت بشود اگر چه سابقا اشارت كرديم كه اين دو لفظ از الفاظى است كه كثرت تعرض علماء از آنها موجب ملال فضلاء شده، و ما در اين مرحله محصل كلام صاحب (كشاف) و سيد شريف را در حاشيه (كشاف) ايراد مىكنيم، چه وثوق در اين امور به ايشان از اكثرى بيشتر است، و سابقا در كلام ابن ادريس شنيدى كه در هر صناعتى بايد به اهل او رجوع كرد، و خلاصه آن بعد از تحرير و انتقاد چنان است كه:
حمد: ثناى بلسان بر جميل اختيارى است، و مدح مرادف او است و نقيض او ذم است، و گاه مدح در ذكر مئاثر و نشر مناقب استعمال مىشود و نقيض او هجاء است كه ذكر معايب و تعداد مثالب است، و مثل (حمدت اللؤلؤ على صفاءها) ظاهر كلام زمخشرى انكار صحت آنست بى تأويل، و بنابر آنچه ذكر شد اخذا عن السيد الشريف مىتوان رفع اشكال و تصحيح استعمال كرد چه مئاثر را اختصاص به اختيارات نيست.
و شكر: عبارت از مجازات بر نعمت است خواه به زبان باشد تا ثنا شود يا بقلب كه اعتقاد باتصاف منعم به صفات كماليه باشد يا بجوارح كه عبارت باشد از تعب در طاعت وتحمل زحمات انقياد و فرمان بردارى، و اين شعر معروف كه