همه دعا مستجاب نشود، و اشتمال اينها بر بعض فقرات كه اتصاف آن جناب به آنها معلوم است، مبعد نيست، چه هر كمالى مراتبى دارد، وطبيعت شرف و فضل مقوله به تشكيك است، و هر چه تصور كنى مرتبه ديگر در آن كمال هست كه فوق او است، و فوق كل ذى علم عليم قاعده اى است كليه جاريه در اشباه و نظاير خود، لمؤلفه:
فالنور في النزول والصعود * مشكك مختلف الحدود پس مىشود به اين سؤال مرتبه عاليه اين كمال را طلب كنند، و اين كه بعضى توهم كرده اند آنچه از شرف و فضل ممكن است به ممكنى برسد به جناب نبوى رسيده، و از اين جهت صلوات را سودى به او نيست، عبارتى است مموه وعام فريب، چه لب اين معنى يا راجع به اين است كه آن جناب را ديگر به خداى عزوجل حاجتى نيست، و از او مستغنى است، و اين معنى منافى با ضرورت عقول است، چه اعلاى مراتب آن جناب عبوديت است كه عنوان كتاب فقر وبسمله صحيفه احتياج است، يا راجع با اينكه خداى تعالى، العياذ بالله - ديگر نمىتواند افاضه فيضى با و كند، و لباس جديدى از كرامت بپوشاند " تعالى الله عما يقول الظالمون علوا كبيرا " (1).
بلى در اين مقام كلامى است كه بعض بر مشرب حكمت و فلسفه تلفيق مىكنند و خلاصه او آنكه مقام نبوت مقام عقول است، و در مرتبه عقل ما بالقوة عين ما بالفعل است، و كمال مترقبى ندارند، و عقل هر چه بايد داشته باشد دارد