انگيخته شده، و رساله در منع سب شيخين پرداخته وباسنيان همداستان شده و به خرافات وترهاتى چند طائفه از عوام اخفاء الهام سفهاء الاحلام را فريفته وبزرق وطامات گروهى نادانان را شيفته خود ساخته و به شيادى و سالوسى و حيله گرى و چاپلوسى فتنه آغازى وسقيفه پردازى در پيش گرفته وعجيبتر اينكه - با اينكه از اوائل طلاب كم مايه تر، و يكسره از علم بى نصيب و از رؤس فساق و مشايخ اهل كبائر است - مدعى اجتهاد و متصدى فتوى بلكه گاه گاه در پرده زمزمه اعلميت مىكند و فتاوى غريبه جاهلانه از او مسموع شده و هم انكار سيادت طايفه جليله رضويه - كه وجوه اكابر اشراف اهل قم و طهران و همدان و خراسان وحزاينها از ايشان است - كرده، و علماى مشهدين و حضرت مستطاب حجة الاسلام سيدنا الاستاد - دام ظله - كرارا در تضليل وتفسيق او نوشتهها پرداختهاند، و هيچ از غوايت اقلاع و از ضلالت ارتداع ندارد (1) و اگر نه اين بود كه گمان است كه اگر
(٣٧٧)