قضا نمايد.
(مسأله 1284): مسافرى كه در سفر از وطن خود مىگذرد، هنگام ديدن ديوار وطن خود و شنيدن صداى اذان آن، بايد نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1285): مسافرى كه در بين مسافرت به وطنش رسيده تا وقتى كه در آنجا مىماند بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، هنگام رسيدن به حد ترخص، بايد نماز را شكسته بخواند.
(مسأله 1286): جائى كه شخص براى اقامت و زندگى خود برگزيده وطن او است، چه در آن به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد يا خودش آن را براى زندگى برگزيده باشد.
(مسأله 1287): اگر قصد دارد در جائى كه وطن اصليش نيست مدتى بماند سپس به جاى ديگر رود، آنجا وطن او شمرده نمىشود.
(مسأله 1288): جائى را كه شخص محل زندگيش قرار داده و محدود به زمان معين نكرده، و قصد ندارد كه بعد از آنجا برود، و همانند كسى كه آنجا وطن او است در آن زندگى مىكند بعيد نيست در حكم وطن او حساب شود، مانند بيشتر طلاب ساكن در حوزه هاى علميه كه گرچه مسافرتى براى آنها پيش آيد دوباره بر مىگردند، هر چند قصد نداشته باشند براى هميشه در آن بمانند.
(مسأله 1289): كسى كه در دو محل يا بيشتر زندگى مىكند، مثلا چند ماه در شهرى و چند ماه در شهر ديگر مىماند، هر يك از آنها وطن او شمرده مىشود.
(مسأله 1290): شخصى كه در محلى مالك منزلى است اگر شش ماه پشت سر هم با قصد توطن در آنجا بماند، و در عرف وطن او شمرده شود، تا وقتى كه آن منزل مال او است و اعراض نكرده است، هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، بايد نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1291): اگر به جائى برسد كه وطن او بوده و از آنجا صرف نظر كرده، نبايد نماز را تمام بخواند، گرچه وطن ديگرى هم براى خود اختيار نكرده باشد.