در نماز همان طور بخواند، سپس بفهمد غلط خوانده، بايد دوباره نماز را بخواند.
(مسأله 979): اگر زير وزبر كلمه اى را نداند، يا نداند مثلا كلمه اى به س است يا به ص، بايد ياد بگيرد، و چنانچه دو گونه يا بيشتر بخواند، مانند اين كه در اهدنا الصراط المستقيم صراط را يك بار با سين و بار ديگر با صاد بخواند نمازش باطل است، ولى اگر آن كلمه اى را كه دو گونه خوانده از اذكار باشد، و غلط خواندن از ذكر بودن خارجش نكند نمازش صحيح است.
(مسأله 980): اگر در كلمه اى واو باشد و حرف قبل از واو در آن كلمه پيش داشته باشد، و حرف پس از واو در آن كلمه همزه باشد، مانند كلمه سوء بايد آن و او را مد بدهد يعنى آن را بكشد، و هم چنين اگر در كلمه اى الف باشد و حرف پيش از الف زبر، و حرف پس از الف در آن كلمه همزه باشد، مانند جاء بايد الف آن را بكشد; و نيز اگر در كلمه اى ى باشد و حرف پيش از ى در آن كلمه زير داشته باشد، و حرف پس از ى در آن كلمه همزه باشد، مانند جئ بايد ى را با مد بخواند، و اگر پس از اين حروف واو و الف و يا به جاى همزه حرفى باشد كه ساكن است، يعنى زبر و زير و پيش ندارد، باز هم بايد اين سه حرف را با مد بخواند مثلا در ولا الضالين كه پس از الف حرف لام ساكن است بايد الف آن را با مد بخواند.
و چنانچه به اين دستور رفتار نكند، احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
(مسأله 981): احتياط واجب آن است كه در نماز، وقف به حركت و وصل به سكون ننمايد، و معناى وقف به حركت آن است كه زير يا زبر يا پيش آخر كلمه اى را بگويد، و بين آن كلمه و كلمه بعدش فاصله دهد، مثلا بگويد: الرحمن الرحيم، و ميم الرحيم را زير بدهد، سپس قدرى فاصله دهد و بگويد: مالك يوم الدين. و معناى وصل به سكون آن است كه زير يا زبر يا پيش كلمه اى را نگويد و آن كلمه را به كلمه بعد بچسباند، مانند اين كه بگويد: الرحمن الرحيم و ميم الرحيم را زير ندهد وزود مالك يوم الدين را بگويد.