چهارم: اگر وكيل زن و شوهر يا ولى آنها صيغه را مىخوانند هنگام عقد زن و شوهر را معين كنند، مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند; پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: زوجتك احدى بناتي يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را، و او بگويد: قبلت يعنى قبول كردم، چون هنگام عقد دختر را معين نكرده اند عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهرا با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضى است عقد صحيح است.
(مسأله 2300): اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را تغيير دهد عقد باطل است.
(مسأله 2301): كسى كه دستور زبان عربى را نمىداند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معنايش را قصد كند و قصد انشاء را هم توجه داشته باشد مىتواند عقد را بخواند.
(مسأله 2302): اگر زنى را براى مردى بى اجازه آنان عقد كنند، سپس زن و مرد آن عقد را اجازه نمايند عقد صحيح است.
(مسأله 2303): اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند، و پس از خواندن عقد اجازه كنند عقد صحيح است، و احتياط آن است كه دوباره عقد را بخوانند.
(مسأله 2304): پدر و جد پدرى مىتوانند براى فرزند پسر يا دختر نا بالغ يا ديوانه خود كه با حال ديوانگى بالغ شده است عقد كنند، و پس از بلوغ طفل، يا عاقل شدن ديوانه، اگر عقدى كه براى او كرده اند مفسده اى نداشته، نمىتواند آن را به هم بزند، و اگر مفسده اى داشته مىتواند آن را امضا يا رد نمايد، ولى چنانچه دختر و پسر نا بالغ را پدرانشان به يكديگر تزويج كنند چنانچه پس از بلوغشان اجازه نكنند احتياط به عقد جديد ترك نشود.
(مسأله 2305): دخترى كه بالغ شده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مىدهد، هر گاه بخواهد شوهر كند، چنانچه بكر (دوشيزه) باشد، بنابر