(مسأله 1972): كسى كه بدون خانه ملكى بى مشقت رفع نيازش نمىشود، هنگامى حج بر او واجب است كه پول خانه را هم داشته باشد.
(مسأله 1973): زنى كه مىتواند مكه برود، اگر پس از برگشتن از خودش مال نداشته باشد، و شوهرش هم مثلا فقير باشد و خرجى او را ندهد، و ناچار شود كه به سختى زندگى كند، حج يا عمره بر او واجب نيست.
(مسأله 1974): اگر كسى توشه راه و مركب سوارى ندارد و ديگرى به او بگويد حج برو، و من خرج تو و عائله ات هنگام سفر حج را مى دهم، چنانچه اطمينان دارد كه خرج او را مىدهد حج بر او واجب مىشود.
و هم چنين است اگر خرج او و عائله اش هنگام سفر حج را، به او ببخشند و با او شرط كنند كه حج قبول كند و او قبول نمايد، هر چند قرض داشته و در بازگشت هم مالى كه بتواند با آن زندگى كند نداشته باشد.
(مسأله 1975): اگر هزينه رفتن و برگشتن و هزينه هاى عائله شخصى را مدتى كه مكه مىرود و بر مى گردد به او بدهند و بگويند حج برو، ولى ملك او نكنند حج بر او واجب مىشود.
(مسأله 1976): اگر مبلغى كه براى حج كافى است به كسى بدهند و با او شرط كنند كه در راه مكه به كسى كه مبلغ را داده خدمت بنمايد، واجب نيست قبول كند، به خصوص اگر آن خدمت مناسب شأن او نباشد، ولى اگر قبول كرد و انجام اعمال حج بى مشقت براى او ممكن بود، حج بر او واجب مىشود.
(مسأله 1977): اگر مبلغى به كسى دهند و حج بر او واجب شود، چنانچه حج نمايد هر چند در آينده از خود مالى پيدا كند، ديگر حج بر او واجب نيست.
(مسأله 1978): اگر براى تجارت يا به عنوان كارگرى مثلا تا جده برود و مالى بدست آورد كه اگر بخواهد از آنجا به مكه رود مستطيع است، بايد حج كند چنانچه حج نمايد هر چند در آينده مالى پيدا كند كه بتواند از وطن خود به مكه رود، ديگر حج بر او واجب نيست.
(مسأله 1979): كسى كه اجير شده تا شخصا از طرف ديگرى حج كند،