اطمينان آور نيست، احتياط واجب آن است كه به او زكات ندهند.
(مسأله 1868): كسى كه بايد زكات بدهد، اگر از فقيرى طلبكار باشد مىتواند طلبى را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند، چنانچه در معصيت مصرف نكرده باشد.
(مسأله 1869): فقيرى كه مرده و مالش به اندازه قرض او نيست، زكات دهنده مىتواند طلبى را كه از او دارد بابت زكات حساب كند، بلكه اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند، يا به جهت ديگر نتواند طلب خود را بگيرد، نيز مىتواند طلبى را كه از وى دارد، بابت زكات حساب كند.
(مسأله 1870): چيزى را كه شخص بابت زكات به فقير مىدهد لازم نيست به او بگويد كه زكات است، بلكه اگر فقير خجالت بكشد مستحب است مال را به نيت زكات به او داده، ولى تصريح به نفى زكات نكند.
(مسأله 1871): اگر به خيال فقير بودن كسى به او زكات دهد، سپس بفهمد فقير نبوده، يا حكم را نمىدانست و به غير فقير زكات داد كافى نيست. و اگر آنچه را به او داده باقى است بايستى از او بگيرد و به مستحق بدهد، و اگر از بين رفته باشد چنانچه گيرنده آن مىدانسته زكات است، مىتواند عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد، و اگر نمىدانسته زكات است نمىتواند چيزى از او بگيرد و بايد از مال خودش زكات را به مستحق بدهد.
(مسأله 1872): بدهكارى كه نمىتواند بدهى خود را بدهد هر چند مخارج سال خود را داشته باشد، مىتواند براى دادن قرض خود زكات بگيرد، اگر قرض را در معصيت مصرف نكرده باشد.
(مسأله 1873): اگر به بدهكارى كه نمىتواند بدهى خود را بدهد زكات بپردازد، سپس بفهمد قرض را در معصيت مصرف كرده، چنانچه آن بدهكار فقير باشد، مىتواند آنچه را كه به او داده بابت زكات حساب كند، به شرط آن كه آن فقير تائب باشد.
(مسأله 1874): بدهكارى كه در معصيت خرج نكرده و نمى تواند بدهى