نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را بى رضايتش از آن شهر بيرون ببرد.
(مسأله 2379): زنى كه از شوهر سابقش دخترى دارد، شوهر بعدى مىتواند آن دختر را براى پسر خود كه از اين زن نيست عقد كند; و نيز اگر دخترى را براى پسرش عقد كند، مىتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
(مسأله 2380): اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچه را سقط كند.
(مسأله 2381): اگر كسى با زنى زنا كند، و پس از استبراء و صبر كردن تا وقتى كه آن زن حيض ببيند او را عقد كند و بچه اى از آنان پيدا شود چنانچه ندانند از نطفه حلال است يا حرام، آن بچه حلال زاده است.
(مسأله 2382): مردى كه نمىدانسته زن در عده مىباشد و با او ازدواج كرده چنانچه زن هم نداند و بچه اى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است و شرعا فرزند هر دو مىباشد، ولى اگر زن مىدانسته كه در عده است و ازدواج در عده جايز نيست شرعا بچه فرزند پدر است، و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يكديگر حرام مىباشند.
(مسأله 2383): اگر زن بگويد يائسه ام نمىتوان حرف او را قبول كرد، ولى اگر بگويد شوهر ندارم، سخن او را مىتوان پذيرفت، و هم چنين است بنابر وجهى اگر بگويد در عده نيستم.
(مسأله 2384): اگر پس از آن كه مرد با زنى كه گفت شوهر ندارم ازدواج كرد، سپس شخصى بگويد آن زن شوهر داشته، چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهر داشته، نبايد حرف آن شخص را قبول كرد.
(مسأله 2385): چنانچه مادرى مسلمان و عاقل و آزاد و شوهر نكرده باشد، تا دو سال شير خوارگى فرزندش تمام نشده، فرزند را از او جدا نكنند; و به احتياط لازم تا هفت سال دختر، بلكه پسر را از او جدا نكنند.
(مسأله 2386): مستحب است در شوهردادن دخترى كه بالغه است يعنى مكلف شده عجله كنند، از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه: يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.