چهارم: در كنار شير چيز ديگرى نخورد، خواه آن كه همراه با شير خوردن و يا جداگانه باشد، مگر آن چيز ديگر كم و ناچيز باشد.
پنجم: شير از يك شوهر باشد، پس اگر زن شير دهى را طلاق دهند، بعد شوهر ديگرى كند و از او آبستن شود، و تا موقع زائيدن شيرى كه از شوهر داشته باقى باشد، و مثلا هشت بار پيش از زائيدن از شوهر اول، و هفت بار پس از زائيدن از شوهر دوم به بچه اى شير بدهد، آن بچه به كسى محرم نمىشود.
ششم: بچه در اثر بيمارى شير را قى نكند، و اگر قى كرد بنابر احتياط لازم بايد كسانى كه به سبب شير خوردن به آن بچه محرم مىشوند، با او ازدواج نكنند، و نگاه محرمى هم به او ننمايند.
هفتم: پانزده مرتبه يا يك شبانه روز به گونه اى كه در مسأله بعد مىآيد، شير سير بخورد، يا مقدارى شير به او بدهند كه بگويند از آن شير استخوانش محكم شده، و گوشت در بدنش روئيده است، بلكه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند، چنانچه بين آن ده مرتبه هيچ فاصله - گرچه به طعام دادن - نباشد، احتياط لازم است كه كسانى كه به سبب شير خوردنش به او محرم مىشوند، با او ازدواج نكنند و نگاه محرمى هم به او ننمايند.
هشتم: دو سال بچه تمام نشده باشد، و اگر پس از پايان دو سال او را شير دهند به كسى محرم نمىشود، بلكه اگر مثلا پيش از پايان دو سال، هشت مرتبه و پس از آن هفت مرتبه شير بخورد به كسى محرم نمىشود، ولى چنانچه هنگام زائيدن زن شيرده، بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد و بچه اى را شير دهد، آن بچه به كسانى كه گفته شد بنابر احتياط واجب محرم مىشود، ولى احتياط آن است كه به آنها نظر محرمى ننمايد.
(مسأله 2401): بايد بچه در بين يك شبانه روز غذا يا شير شخص ديگرى را نخورد، ولى اگر كمى غذا بخورد كه نگويند در بين غذا خورده، اشكال ندارد، و نيز بايد پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير زن ديگر را نخورد، و در هر بار بى فاصله شير بخورد، ولى اگر در بين شير خوردن نفس