چهارم: گفتن نام خدا هنگام فرستادن سگ، و اگر عمدى نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است، ولى اگر فراموش كند اشكال ندارد.
پنجم: مردن شكار به سبب زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده، پس اگر سگ شكار را خفه كند، يا شكار از دويدن يا افتادن و يا ترس بميرد حلال نيست.
ششم: آن كه كسى كه سگ را فرستاده، وقتى برسد كه حيوان مرده باشد يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد، و چنانچه هنگامى برسد كه به اندازه سر بريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميرد حلال نيست.
(مسأله 2533): كسى كه سگ را فرستاده اگر وقتى رسيد كه مىتوانست حيوان را سر ببرد، ولى مثلا به سبب بيرون آوردن كارد و مانند آن وقت گذشته و آن حيوان مرده حلال مىباشد، ولى اگر چيزى همراه او نباشد كه با آن سر حيوان را ببرد و حيوان بميرد، حلال نمىشود، اما اگر در اين حال سگ را وادار كند كه آن حيوان را بكشد حلال مىشود.
(مسأله 2534): اگر چند سگ را بفرستد و با هم حيوانى را شكار كنند چنانچه همه آنها داراى شرطهائى كه در مسأله (2533) گذشت بوده اند، شكار حلال است، و اگر يكى از آنها داراى آن شرايط نبوده شكار حرام است.
(مسأله 2535): اگر سگ را براى شكار حيوانى بفرستد و آن سگ حيوان ديگرى را شكار كند، آن شكار حلال و پاك است، و نيز اگر آن حيوان را با حيوان ديگرى شكار كند، هر دوى آنها حلال و پاك مىباشد.
(مسأله 2536): اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و يكى از آنها كافر باشد و عمدى نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است. و نيز اگر يكى از سگهائى را كه فرستاده اند به طورى كه در مسأله (2533) گذشت تربيت نشده باشد، آن شكار حرام مىباشد.
(مسأله 2537): اگر باز يا حيوان ديگرى غير سگ شكارى، حيوانى را شكار كند، آن شكار حلال نيست، ولى اگر وقتى برسند كه حيوان زنده باشد و به دستور شرعى سر آن را ببرند حلال است.