سوم: به كار بردن اسلحه براى شكار حيوان، و اگر مثلا جائى را نشان كند و اتفاقى حيوانى را بكشد، آن حيوان پاك نيست و خوردنش حرام است.
چهارم: گفتن نام خدا هنگام به كار بردن اسلحه، و چنانچه عمدى نام خدا را نبرد شكار حلال نمىشود، ولى اگر فراموش كند اشكال ندارد، ولى بايد پيش از مصرف كردن آن، اسم خدا را ببرد.
پنجم: آن كه وقتى به حيوان برسد كه مرده باشد، يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد، و چنانچه به اندازه سر بريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميرد حرام است.
(مسأله 2525): اگر دو نفر حيوانى را شكار كنند، و يكى از آنان مسلمان و ديگرى كافر باشد، يا يكى از آن دو نام خدا را ببرد و ديگرى عمدى نام خدا را نبرد، آن حيوان حلال نيست.
(مسأله 2526): اگر پس از تير زدن به حيوان مثلا در آب بيفتد و شخص بداند كه حيوان به سبب تير و افتادن در آب جان داده، حلال نيست بلكه اگر نداند كه جان دادن آن تنها به سبب تير بوده حلال نمىباشد.
(مسأله 2527): اگر با سگ غصبى يا اسلحه غصبى حيوان را شكار كند شكار حلال است و مال خود او مىشود، ولى گذشته از اين كه گناه كرده، بايد اجرت اسلحه يا سگ را به صاحبش بدهد.
(مسأله 2528): اگر با شمشير يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح است با شرطهائى كه در مسأله (2525) گذشت، حيوانى را دو قسمت كنند، و سر و گردن در يك قسمت بماند و شخص وقتى برسد كه حيوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است، و هم چنين است اگر حيوان زنده باشد ولى به اندازه سر بريدن وقت نباشد، اما اگر به اندازه سر بريدن وقت باشد و ممكن باشد كه مقدارى زنده بماند، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام، و قسمتى كه سر و گردن دارد، اگر سر آن را به دستور شرعى ببرند حلال و گر نه آن هم حرام مىباشد.
(مسأله 2529): اگر با چوب يا سنگ يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن