پاسخ:... در همان زمان قرائن نشان مى داد و امام عليه السلام از آن قرائن مى دانست كه معاويه تن به بيعت نمى دهد گرچه او را بر حكومت شام باقى بدارد، بلكه باقى داشتن او بر حكومت شام براى معاويه بهتر بود و او را در امتناع از بيعت استوارتر مى ساخت و اين بهانه را به دست شاميان مى داد كه اگر معاويه شايستگى نداشت على عليه السلام به او اعتماد نمى كرد و او را والى خود نمى ساخت...
اشكال سوم: طلحه و زبير را به حال خود گذاشت تا به مكه رفتند و به آنان اجازه رفتن به عمره داد، و به فكرش نرسيد كه آنها را پيش از شورش دستگير نمايد...
پاسخ:... درباره عمره آنها روايت است كه آنها اجازه خواستند و حضرت فرمود: (به خدا سوگند شما نه قصد عمره كه قصد خيانت داريد)، و آنان را از شتاب به فتنه گرى بيم داد، و در شرع و قانون سياست روا نبود كه آنها را دستگير و زندانى كند، اما از نظر شرع ممنوع است كه انسان را به كارى كه هنوز نكرده و به صرف اتهام و گمان كيفر دهند زيرا ممكن است آن كار را نكند. و اما از نظر سياست اگر به آنان اظهار بدگمانى مى كرد و آنها را متهم مى ساخت، چون آنان از بزرگان سابقين و سران مهاجرين بودند اين كار موجب نفرت و گريز از آن حضرت مى شد چنان كه پوشيده نيست...
اشكال چهارم: چرا هنگامى كه بر شريعه فرات دست يافت آب را بر معاويه و سپاه شام نبست چنان كه پيش از آن معاويه راه فرات را بر روى آن حضرت و سپاه عراق بست؟ زيرا در اين صورت مى توانست آنان را به آسانى دستگير كند، ولى حضرتش بر منع آب تاب نياورد و راه آب را به روى آنان گشود، و اين با تدبير جنگى سازگار نيست.
پاسخ: آن حضرت مانند معاويه نبود كه بخواهد بشر را با تشنگى شكنجه كند، زيرا خداوند درباره هيچ يك از كسانى كه خونشان را مباح نموده چنين