ذات او از شدت نزديكى به خدا ممسوس در ذات خدا گشته بود. (1) 16 - جبران خليل: امام على نيز به روش همه پيامبران با بينش دنيا را وداع گفت، كه به شهرى نه شهر خود در آمدند و به سراغ قومى نه قوم خود رفتند و در زمانى نه زمان خود زيستند. (2) 17 - و هم او گويد: بى ترديد على يكى از سران انديشه و روح و بيان در هر زمان و مكانى است. (3) 18 - ابن ابى الحديد گويد: چه گويم درباره مردى كه اهل ذمه با آن كه اسلام را نپذيرفته اند به او مهر مىورزند، فيلسوفان با آن كه ميانه اى با اهل دين ندارند بزرگش مىشمارند، شاهان روم و فرنگ شمايل او را در كنيسه ها و پرستشگاههاى خود نقش مى كنند، و شاهان ترك و ديلم عكس او را بر شمشيرهاى خود حك مى نمايند. (4) 19 - و هم او گويد: و چه گويم درباره مردى كه دشمنان و ستيزندگانش نيز سر به آستان فضائلش فرود آوردند و انكار مناقب و كتمان فضائل او را برنتابيدند. زيرا كه دانستى بنى اميه بر حكومت اسلامى در شرق و غرب زمين چيره شدند و به هر نيرنگى در خاموش ساختن نور او كوشيدند، و حقايق را عليه او تحريف نمودند، عيبهايى براى او تراشيدند، او را بر سر منبرها لعن كردند، مداحان او را تهديد بلكه حبس كردند و كشتند، از نقل روايتى كه حاوى فضل او و مايه بلند آوازگى او مى شد جلوگيرى نمودند تا آنجا كه اجازه ندادند نام او را بر كسى نهند، اما اين ترفندها جز بر والايى و سربلندى او نيفزود، همچون مشك كه هر چه بر آن سرپوش نهند بويش بپيچد، و به سان خورشيد كه با كف دست
(١٣٩)