13 - سوده همدانى بنت عمارة بن اشتر عمر رضا كحاله گويد: وى يكى از زنان شاعر عرب و داراى فصاحت و بيان بود. بر معاوية بن ابى سفيان وارد شد و اجازه خواست، او را اجازه داد، چون داخل شد سلام كرد، معاويه گفت: چطورى اى دختر اشتر؟ گفت: خوبم اى اميرمؤمنان. معاويه گفت: تويى كه به برادرت گفتى:
شهر لفعل أبيك يا ابن عمارة * يوم الطعان وملتقى الأقران وانصر عليا والحسين ورهطه * واقصد لهند وابنها بهوان إن الأمام أخا النبى محمد * علم الهدى ومنارة الأيمان فقد الجيوش وسر أمام لوائه * قدما بأبيض صارم وسنان (تو نيز مانند پدرت در روز جنگ و برخورد همرزمان تيغ بركش)، (وعلى و حسين و قوم او را يارى ده و بر هند و پسرش براى خوار كردن آنان بتاز).
(اين امام كه برادر محمد پيامبر خداست پرچم هدايت و منار ايمان است).
(پس پيشاپيش لشكر حركت كن و با شمشير آب ديده و نيزه در جلو پرچم او بر دشمن بتاز).
سوده گفت: آرى به خدا، مانند منى از حق روى نمى گرداند و به دروغ عذرخواهى نمى كند. معاويه گفت: چه چيز باعث اين كارت شد؟ گفت: دوستى على و پيروى حق. معاويه گفت: به خدا سوگند كه من اثرى از على بر تو نمى بينم. سوده گفت: اى اميرمؤمنان. سر مرد، و دم بريده شد، دست از ياد آورى امور فراموش شده و تكرار گذشته بردار. معاويه گفت: هرگز، هيچ گاه آن موقعيت برادرت و مصائبى كه از قوم و برادرت ديدم فراموش نخواهد شد. سوده گفت: به خدا راست گفتى اى اميرمؤمنان، برادرم كسى نيست كه مقامش بر كسى