ستم بر او تنگ تر خواهد آمد).
كلبى گويد: آن گاه دستور داد هر سلاحى كه در خانه عثمان پيدا شود كه آن را عليه مسلمانان به كار برده گرفته شود... و دستور داد شمشير وزره او هم مصادره شود اما متعرض سلاحى كه با آن به جنگ مسلمين نيامده و اموال شخصى او كه در خانه اش يا جاى ديگر يافت مى شود نگردند و دستور داد تا همه اموالى كه عثمان اجازه داده بود در جايى خرج شود يا به كسى بدهند همه بازگردانده شود.
اين خبر به گوش عمروعاص رسيد - و او در آن روزها در ايله از سرزمينهاى شام به سر مى برد زيرا شنيده بود مردم بر عثمان شوريده اند از اين رو به آنجا رفته بود -، به معاويه نامه نوشت: هر اقدامى كه مى خواهى بكنى اكنون بكن زيرا پسر ابى طالب تو را از همه اموالى كه در تصرف دارى جدا ساخته همان گونه كه پوست را از چوب عصا جدا سازند! (1) 2 - و نيز گويد: ابو جعفر اسكافى (متوفاى سال 240) گفته است: چون صحابه پس از كشته شدن عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جمع شدند تا در مسأله امامت تصميم بگيرند، ابو آلهيثم بن تيهان و رفاعة بن رافع و مالك بن عجلان وأبو ايوب انصارى و عمار بن ياسر به على عليه السلام اشاره داشتند و از فضل و سابقه و جهاد و خويشاوندى او با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ياد كردند، مردم نيز پاسخ مثبت دادند، سپس هر كدام برخاسته و در خطابه اى فضل على عليه السلام را گوشزد نمودند، برخى او را تنها بر مردم آن زمان و برخى ديگر بر همه مسلمانان برترى دادند، آن گاه با آن حضرت بيعت شد.
روز دوم بيعت يعنى روز شنبه يازده شب از ذى الحجه مانده حضرت به منبر رفت و حمد و ثناى الهى به جاى آورد و از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ياد كرد و بر او درود