3 - علامه دياربكرى به نقل مذكور گويد: هيچ پيامبرى بهره اى از كمالات نمى برد جز از مشكات خاتم پيامبران گر چه آفرينش ظاهرى آن حضرت از آنان تأخير داشته است. زيرا وجود خاكى او به مشكات او مربوط نيست، چرا كه حقيقت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پيش از همه پيامبران وجود داشته است از آن رو كه او پدر ارواح است همان گونه كه آدم پدر اشباح مى باشد.
4 - و نيز گويد: و در شواهد النبوة آمده: پيامبر ما صلى الله عليه و آله و سلم گر چه در عالم ظاهر در آخر پيامبران قرار گرفته اما در عالم غيب پيشاپيش آنان قرار دارد، چنان كه فرموده است: (من پيامبر بودم آن گاه كه آدم ميان آب و گل بود (و آفرينش او پايان نيافته بود)...
آدم و ساير پيامبران - صرف نظر از مشهد علم ربوبى - تا زمانى كه در صورت جسمانى عنصرى در عالم شهادت ظاهر نگرديده بودند عنوان پيامبرى نداشتند بر خلاف پيامبر ما صلى الله عليه و آله و سلم كه چون به وجود روحانى وجود يافت خداوند او را مژده داد و او را از نبوت بالفعل وى آگاه ساخت، و در همه اديان حكم را به او داد ولى به دست انبيا و رسولان كه نواب او بودند، چنان كه على عليه السلام و معاذ بن جبل در عالم ظاهر به نيابت از آن حضرت به يمن رفتند و احكام را تبليغ نمودند. زيرا نبوت تنها به اعتبار شرع مقرر شده از سوى خداوند ثبوت مى يابد، پس تمام شرايع آسمانى شريعت او هستند كه به دست نواب او به مردم تبليغ مى گردند. و هنگامى كه حضرتش به وجود جسمانى عنصرى ظهور يافت شرايع گذشته را كه به حسب باطن اقتضاى آنها را داشت منسوخ نمود، زيرا اختلاف اسم (الهى) در استعدادها و قابليتها مقتضى اختلاف شرايع است. (1) (و چون تمام اسماء در آن حضرت جمع شده همه شرايع نيز در شريعت او گرد آمد و