افتاد كه شايد او همان خليل باشد، گفت: پروردگارا! به من بنما كه چگونه مردگان را زنده مى كنى. خدا گفت: مگر باور ندارى؟ گفت: چرا، ولى مى خواهم دلم در مورد اين كه خليل تو هستم آرام يابد).
اين حديث گرچه در كتابهاى حديث مثل عيون اخبار الرضا و تفسير برهان و نور الثقلين آمده است اما خالى از اشكال نيست چنان كه علامه طباطبائى رحمه الله در تفسير الميزان (1 / 147) مى فرمايد: پاسخى كه (على بن جهم) از حضرت رضا عليه السلام درباره آدم عليه السلام نقل كرده است با مذهب شايع ائمه اهل بيت عليهم السلام كه مبنى است بر عصمت پيامبران از گناهان صغيره و كبيره پيش از نبوت و پس از آن.
سازگار نيست. از اين رو اين روايت خالى از اشكال نيست. و خدا داناتر است.
ابراهيم عليه السلام شيعه امير عليه السلام است خداى متعال فرموده است: وان من شيعته لابراهيم (1) (همانا از شيعيان او ابراهيم است).
قرطبى در تفسير خود گويد: كلبى وفراء گفته اند: معناى آيه اين است كه (همانا از شيعيان محمد صلى الله عليه و آله و سلم ابراهيم است). بنابر اين مرجع ضمير در شيعته محمد صلى الله عليه و آله و سلم و بنابر قول ابن عباس و مجاهد نوح عليه السلام است. (2) طبرى در تفسير خود گويد: برخى از عربى دانان پندارند: معناى آيه اين است كه از شيعيان محمد صلى الله عليه و آله و سلم ابراهيم است. (3) فخر رازى در تفسير خود گويد: ضمير در شيعته به چه باز مى گردد؟ در آن دو قول است: قول اول كه ظاهرتر است آن است كه به نوح عليه السلام باز مى گردد. قول