رسول خدا، چه اندازه اين آسمان نيل گون و زمين تيره در نظرم زشت جلوه مى كند، اندوهم هميشگى است و شبم به بيدارى مىگذرد، و غم از دلم رخت نمى بندد تا خداوند خانه اى را كه تو در آن اقامت دارى برايم برگزيند، غصه اى دارم جگر سوز و اندوهى شور انگيز، چه زود ميان ما جدايى افتاد، و تنها به خدا شكايت مى برم. به همين زودى دخترت از همدست شدن امتت بر پايمال كردن او تو را خبر مى دهد، پس به اصرار از او بپرس و احوال را از او جويا شو، كه چه بسا سوزها داشت كه در سينه اش مىجوشيد و راهى براى شرح و بسط آن نداشت و اكنون خواهد گفت، و خدا داورى خواهد كرد و او بهترين داوران است.
سلام بر شما سلام وداع كننده اى كه نه خشمگين است و نه دل تنگ، پس اگر بازگردم از روى دل تنگى نيست و اگر بمانم از بدگمانى به آنچه خدا به صابران وعده داده نمى باشد. آه آه، باز هم شكيبايى مبارك تر و زيباتر است، و اگر بيم غلبه چيره شوندگان نبود براى هميشه در اينجا مى ماندم و درنگ مى نمودم و بر اين مصيبت بزرگ چون زنان عزيز مرده شيون مى كردم، در برابر چشم خدا دخترت پنهانى به خاك سپرده مى شود و (اما آشكارا) حقش پايمال و از ارثش ممنوع مى گردد با آن كه دير زمانى نگذشته و ياد تو كهنه نگشته است. اى رسول خدا، شكايت به خداست و بهترين صبر و دل دارى درباره توست، درود خدا بر تو و سلام و رضوان خدا بر او باد. (1) 3 - مظلوميت على عليه السلام در شوراى حكومت 16 - ابن ابى الحديد گويد: عمر گفت: ابوطلحه انصارى را فرا خوانيد، وى را فرا خواندند و آمد، عمر گفت: اى ابوطلحه چون از دفن من باز گشتيد با پنجاه مرد