كمترين آنها درباره ديگران به حصول نپيوسته است. و من بخش اندكى را از آنچه علماى حديث - آنهايى كه در مورد آن حضرت متهم نيستند و بيشترشان قائل به برترى ديگران بر اويند - روايت نموده اند مىآورم، زيرا روايت آنان در فضائل او بيش از روايت ديگران موجب آرامش نفس است (آن گاه گويد:) 1 - (رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: (اى على، خداوند تو را به زيورى آراسته كه بندگان را به زيورى محبوب تر از آن در نظر خويش نياراسته است و آن زيور نيكان در نزد خداست و آن زهد در دنياست، تو را به گونه اى ساخته كه نه تو چيزى از دنيا مىاندوزى و نه دنيا تواند از تو بهره اى برد، و دوستى بينوايان را به تو بخشيد، آن گونه كه تو به پيروى آنان دلخوشى و آنان به امامت تو دلخوش).
حافظ ابو نعيم در كتاب معروفش حلية الاولياء، و نيز ابو عبد الله احمد بن حنبل در مسند با اين اضافه: (پس خوشا حال آن كه تو را دوست بدارد و درباره تو راست بگويد. كه تو را دشمن بدارد و درباره ات دروغ گويد).
2 - (به نمايندگان ثقيف كه در اسلام آوردن بهانه تراشى مى كردند فرمود:) (يا اسلام مى آوريد يا آن كه مردى را كه به منزله من است - يا مردى را كه همطراز من است - به سوى شما گسيل مى دارم، و او گردن شما را بزند و فرزندانتان را اسير كند و اموالتان را بگيرد. عمر گفت: من آرزوى امارت نكردم مگر آن روز، و سينه ام را براى آن سپر كردم بدان اميد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به من اشاره كند. ولى آن حضرت برگشت و دست على را گرفت و دوبار فرمود: آن مرد همين است). (مسند احمد 3 - (خداوند درباره على به من سفارشى كرد، گفتم: پروردگارا، روشن تر بفرما.
فرمود: بشنو: على پرچم هدايت و پيشواى دوستان من و نور فرمانبران من است،