چيست! او برادرم خضر عليه السلام بود... (1) رسواشدگان علامه امينى رحمه الله گويد: (2) من در تاريخ نديده ام كه پيش از مولاى ما اميرمؤمنان عليه السلام كسى خود را در معرض مسائل پيچيده و انبوه سؤالها قرار دهد و با دلى استوار در ميان انجمن دانش غريو بر آورد كه (از من بپرسيد) جز برادر بزرگوار آن حضرت يعنى پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله و سلم، زيرا تنها آن حضرت بود كه بارها مى فرمود: (از هر چه مى خواهيد از من بپرسيد) و مى فرمود: (از من بپرسيد، از من بپرسيد) و مى فرمود: (از من بپرسيد، و هيچ چيزى از من نمى پرسيد جز آن كه شما را از آن خبر دهم). وامير مؤمنان عليه السلام همان گونه كه علم حضرتش را به ارث برد اين كرامت و امثال آن را نيز به ارث برده است، و آن دو بزرگوار در همه مكارم دوشادوش هم بوده اند، و نيز پس از اميرمؤمنان عليه السلام كسى بدين سخن لب نگشود جز آن كه كارش به رسوايى كشيد و چون چارپايى در گل فرو ماند و با دست خود از جهل سرپوشيده خويش پرده برداشت، از جمله:
يك - ابراهيم بن هشام بن اسماعيل بن هشام بن وليدبن مغيره مخزومى قرشى كه والى مكه و مدينه وامير الحاج از سوى هشام بن عبد الملك بود. وى در سال 107 با مردم حج گزارد و در منى سخنرانى كرد و گفت: (از من بپرسيد، كه من زاده آن يگانه ام، شما از هيچ كس داناتر از من نتوانيد پرسيد). مردى از اهل عراق برخاست و درباره قربانى از او پرسيد كه آيا واجب است؟ ندانست چه