باشد. و اين همان مطلب درست و واقعيت مطلوب است). (1) واقدى مورخ نيز نظير چنين سخنى دارد، وى گويد: على عليه السلام از معجزات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود مانند معجزه عصا براى موسى عليه السلام و زنده كردن مردگان براى عيسى عليه السلام. (2) اشكال كسى كه منكر اصل خود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است گواهى كسى كه فرع است يعنى على عليه السلام براى او حجيت ندارد و نمى تواند رفع خصومت كند، پس چگونه خداوند گواهى چنين كسى را دليل ثبوت نبوت مى داند و با آن بر منكران نبوت و رسالت احتجاج مى نمايد؟
پاسخ بسنده كردن به گواهى فرع و پذيرفتن آن زمانى روا نيست كه مستند به صرف اقرار و اعتراف باشد با قطع نظر از ظهور مقام و درجه او كه او عالم به كتاب است و از هر چيزى آگاه است و بر اظهار معجزات وخوارق عادات تواناست كه اين هم عقلا ملازم با عصمت و راستى است.
اما اگر اين مقامات را براى شاهد در نظر بگيريم - با توجه به اين كه در آيه به نام هم ذكر نشده بلكه به وصف ذكر شده تا شخص منكر در گواهى او بينديشد و به حقانيت او پى ببرد - و بعد به سخن او استشهاد كنيم اين اشكال پيش نخواهد آمد و قطع خصومت خواهد نمود و ضرورتا اثبات كننده دعوى رسالت است گرچه شخص منكر اقرار نورزد.