ابن حبان او را در ثقات ذكر كرده... مطربن حمران گويد: نزد ابولبيد (لمازه) بوديم كه به او گفتند: آيا على را دوست دارى؟ گفت: آيا على را دوست داشته باشم در صورتى كه در صبحگاهى شش هزار تن از قوم مرا كشته است؟...
عباس دورى از يحيى بن معين نقل كرده كه گفت: وهب بن جرير از پدرش براى ما از ابولبيد (لمازه) كه بسيار دشنام گو بود حديث كرد... وهب گويد: به پدرم گفتم: چه كسى را دشنام مى داد؟ پاسخ داد: على بن ابى طالب را... زبيربن خريت گويد: به ابولبيد گفتم: چرا على را ناسزا مى گويى؟ گفت: آيا ناسزا نگويم مردى را كه در چنين ساعتى از روز دو هزار و پانصد تن از ما را كشت؟ (1) در اينجا من شما را به خدا و رسول و اوليايش سوگند مى دهم و از شما مى خواهم كه مرا پاسخ دهيد آيا اگر اين مرد ساير مهاجرين را مانند على عليه السلام دشنام مى داد باز هم او را ثقه يا صالح الحديث مى دانستند؟ چگونه اين ناصبيان را با آن كه تصريح به نصب و دشنام گويى آنان نسبت به على عليه السلام دارند باز هم عادل مىشمارند؟ آيا نزد خدا و رسول چه عذرى دارند؟ پناه بر خدا از خذلان و بى اعتنايى خدا به برخى از بندگان!
اعتذار عسقلانى از سوى ناصبيان وتبرئه آنان آرى ابن حجر عسقلانى از سوى آنان اعتذار جسته و كاش اين چنين اعتذارى نجسته بود و اين گونه از آنان جانب دارى نمى نمود، ولى علامه حضرموتى كلمه به كلمه او را پاسخ داده است، و ما در اينجا سخن ابن حجر و پاسخ علامه را به طور اختصار مى آوريم:
ابن حجر عسقلانى گويد: (من سابقا نسبت به اين كه آنان ناصبى را غالبا توثيق