رفت و امام بيست درهم به او داد، ام هانى از كنيز عجمى خود پرسيد: اميرمؤمنان به تو چقدر داد؟ گفت: بيست درهم، ام هانى با عصبانيت خدمت امام رسيد تا اعتراض كند، امام فرمود: باز گرد - خدا تو را رحمت كند - كه ما در كتاب خدا ترجيحى براى (فرزندان) اسماعيل بر اسحاق نديده ايم!
و نيز از بصره تحفه اى بس گرانبها از غواصى دريا نزد حضرت فرستادند، دخترش ام كلثوم گفت: آيا اجازه مى دهيد كه آن را به گردن بياويزم و به آن زينت كنم؟ فرمود: اى ابورافع، اين را به بيت المال ببر و كسى حق ندارد از آن استفاده كند مگر آن كه همه زنان مسلمان مانند آن را داشته باشند...
اما در مقابل، اين عثمان بن عفان است كه همه غنائمى را كه از فتح افريقيه در مغرب - كه همان طرابلس تا طنجه است - به دست آمده بود به برادر رضاعى خود سعدبن ابى سرح داد بدون آن كه احدى از مسلمانان را با او شريك سازد، و در روزى كه صد هزار به مروان بن حكم داد دويست هزار از بيت المال هم به ابوسفيان پرداخت، وابوموسى اموال بسيارى را از عراق براى او آورد و او همه را در ميان بنى اميه تقسيم كرد. اينها مواردى است كه ابن ابى الحديد در (شرح نهج البلاغة) 1 / 67 آورده است. و بايد دانست كه سعدبن ابى سرح همان كسى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در روز فتح مكه خون او را مباح كرد چنان كه در كتاب (سنن ابو داود) و (انساب الاشراف) بلاذرى آمده و در بعضى مصادر عبد الله بن ابى سرح گفته اند. كوتاه سخن آن كه اين دو روش مقياسى است براى كسى كه مى خواهد در ميان كسانى كه بيت المال را به دست دارند حق دار را از ناحق تشخيص دهد. (1) حال كه سخن به مقايسه انجاميد با آن كه قياس در اين مورد نارواست، بد