شام چنين وانموده كه در من رگى از شوخى وبذله گويى است و من مردى شوخ طبع و هرزه گويم كه بيش از حد با ديگران شوخى و بازى مى كنم)!
اين معنا را عمروعاص از عمر بن خطاب گرفته كه هنگام تعيين جانشين براى خود به على عليه السلام گفت: (وه كه چه لايقى اگر اين شوخ طبعى در تو نبود)! با اين فرق كه عمر به همين اندازه كوتاه گفت و عمروعاص به آن افزود و پر و بال داد.
صعصعة بن صوحان و ديگر از شيعيان و ياران على عليه السلام گويند: (او در ميان ما چون يكى از خود ما بود (براى خود امتيازى قائل نمى شد)، نرم خو و فروتن و رام بود، با اين حال از هيبت او مانند اسير دست بسته اى بوديم كه جلاد بالاى سرش ايستاده باشد).
معاويه به قيس بن سعد گفت: خدا ابو الحسن را رحمت كند كه بسى با نشاط و سر حال و شوخ طبع بود! قيس گفت: آرى، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هم با اصحاب خود شوخى و تبسم مى كرد، و تو را چنان مى بينم كه مى خواهى مقام بلند على را فرود آورى و از وى عيب جويى كنى؟! آرى به خدا سوگند با اين كه شوخ طبع و خوشرو بود ولى مهيب تر از شيرى مى نمود كه از گرسنگى به خشم آمده است. البته اين هيبت ناشى از تقوا بود نه آن هيبتى كه اوباش شام در تو مى بينند. (1) بحثى درباره تحريف كتابها و شخصيتها در شماره 9 مطلبى را به نقل علامه اربلى از كتاب (المحبر) تأليف علامه نسابه ابو جعفر محمد بن حبيب بن امية بن عمروهاشمى بغدادى متوفاى سال 245 آورديم، و در اينجا بايد تأسف خود را از جنايت دست تحريف در كتابها يا عدم اهميت و دقت كافى در تصحيح كتابها و تحريفى كه در اين كتاب و كتابهاى