حاصل سخن او اين است كه دشمنى ناصبيان با على عليه السلام دشمنى شخصى بوده نه مذهبى، زيرا آن حضرت خويشان آنها را در جنگهاى اسلامى كشته است!
پاسخ اين ياوه ها را علامه حضرموتى رحمه الله به روشنى بيان داشته كه در ذيل مى آوريم. وى گويد:
اين كه شيخ گفته: (دشمنى در اينجا مقيد به سببى بوده) درست نيست، و دعوى اين تقييد و ذكر آن سبب بى دليل است، و (ادعاها تا زمانى كه شاهد بر آنها اقامه نشود بچه هايى كه از اين راه به وجود مى آيند حلال زاده نيستند). و نظر درست - به خواست خدا - آن است كه دشمنى على عليه السلام هيچ گاه از مؤمن سر نمىزند زيرا ملازم با نفاق است، و دوستى او هرگز از منافق به وقوع نمى پيوندد زيرا ملازم با ايمان است، پس اين كه شيخ دشمنى على را كه دليل نفاق است به خاطر يارى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دانسته خطا و غفلت آشكارى است، زيرا لازمه آن الغاء سخن معصوم از تخصيص آن به على عليه السلام است، زيرا دشمنى به خاطر يارى كردن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كفرى است آشكار خواه آن شخصى كه مورد دشمنى قرار گرفته على عليه السلام باشد يا ديگرى، مسلمان باشد يا كافر يا حيوان يا جماد، آيا اگر كسى مطعم بن عدى وابوالبخترى را كه مشرك مرده اند به خاطر آن كه كوشيدند تا صحيفه اى را كه براى قطع رابطه با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نوشته بودند نقض كنند و بدين وسيله با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وبنى هاشم صله رحم كردند دشمن بدارد آيا كافر نيست، زيرا كافرى را به خاطر دوستى او با پيامبر دشمن داشته است؟
(مسلما كافر است). و نيز اگر كسى سگى را به خاطر آن كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پاسدارى نموده يا الاغى را به جهت سوارى دادن به پيامبرى صلى الله عليه و آله و سلم يا غازى را به جهت پنهان كردن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از ديد مشركان دشمن بدارد به اتفاق نظر همگى مسلما كافر است.
حال كه چنين است پس فايده بردن نام على عليه السلام به اختصاص در مورد چيزى