استحقاق در نور چراغ بيت المال بنشيند. (1) 8 - و گويد: ابومخنف ازدى گويد: گروهى از شيعيان خدمت امير مؤمنان عليه السلام رسيده، گفتند: اى امير مؤمنان، خوب است اين اموال را بيرون آورى و آن را ميان اين سران و بزرگان پخش كنى و آنان را بر ما برترى دهى تا چون كارها سامان يافت آن گاه روشى را كه خداوند تو را بر آن داشته كه تقسيم برابر و عدالت در ميان رعيت است پيش گيرى. فرمود: واى بر شما، مرا گوييد كه نصرت را از راه ستم بر مسلمانانى كه زير دست منند طلب كنم؟! نه به خدا سوگند كه هرگز چنين چيزى نخواهد شد تا ماه تابان مى درخشد و ستاره اى در آسمان به چشم مى خورد! به خدا سوگند اگر اموال آنها مال خودم بود باز هم به تساوى ميان آنان تقسيم مى كردم چه رسد به آن كه مال مال خودشان است... (2) 9 - و گويد: مالى از اصفهان براى على عليه السلام آوردند و اهل كوفه هفت گروه بودند، امام عليه السلام آن مال را هفت قسمت نمود، در آن ميان يك قرص نان ديد آن را نيز هفت قسمت كرد و بر هر يك از قسمتهاى گذشته يك تكه نان افزود، سپس سران گروهها را صدا زد و ميان آنان قرعه انداخت كه هر كس كدام قسمت را بردارد. (3) ابن عبد البر حافظ در كتاب (استيعاب) پس از ذكر داستان قرص نان گويد:
اخبار در اين روش حضرت در يك كتاب نمىگنجد. (4) 10 - و گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: چون على عليه السلام به حكومت رسيد به منبر رفت و حمد و ثناى الهى به جاى آورد، سپس فرمود: به خدا سوگند، تا يك