الإمام علي بن أبي طالب (ع) (فارسي) - أحمد الرحماني الهمداني - الصفحة ٩٢
باد كه آن گاه كه مرا خوانند تو را نيز خوانند، و آن گاه كه مرا جامه پوشند تو را نيز پوشند، و آن گاه كه من زنده مىشوم تو نيز زنده مى گردى). (1) (فضائل على عليه السلام ومسند احمد) 9 - (اى انس، آب وضو بر دستم بريز. سپس برخاست و دو ركعت نماز گزارد. آن گاه فرمود: نخستين كسى كه از اين در بر تو در آيد پيشواى پرهيزگاران، سرور مسلمانان، رئيس دين، خاتم وصيين، و پيشرو سپيد چهرگان است.
انس گويد: پيش خود دعا كرده، گفتم: خداوندا، او را يكى از مردان انصار قرار ده. آن گاه على عليه السلام آمد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: انس، كه آمد؟ گفتم: على است. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با شادمانى برخاست و به استقبال او شتافت، او را در آغوش گرفت و با دست خود عرق از پيشانى او پاك مى كرد. على گفت: اى رسول خدا - كه درود خدا بر تو و آل تو باد - مى بينم كه امروز با من كارى بى سابقه انجام مى دهى! فرمود: چرا نكنم و حال آن كه تو از سوى من پيام مى گزارى، و صداى مرا به گوش مردم مى رسانى و پس از من در اختلافات آنان حق را روشن مى سازى). (حلية الاولياء ابو نعيم) 10 - (سرور عرب، على را برايم فرا خوانيد. عايشه گفت: مگر شما سرور عرب نيستيد؟ فرمود: من سرور فرزندان آدمم وعلى سرور عرب است. چون على عليه السلام آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در پى انصار فرستاد، همين كه آمدند فرمود: اى گروه انصار، آيا شما را دلالت نكنم بر چيزى كه اگر بدان چنگ زنيد هرگز گمراه نگرديد؟ گفتند: چرا، اى رسول خدا. فرمود: اين على است، او را به دوستى من دوست بداريد، و به گرامىداشت من گرامى بداريد، زيرا جبرئيل از سوى خداوند

(1) - شايد لفظ (تحيى اذا حييت) (تحبى اذا حبيت) باشد، يعنى هر گاه به من چيزى بخشند به تو نيز بخشند. (م)
(٩٢)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 ... » »»
الفهرست