خدا سوگند همين است. فرمود: او منم. گفتم: نشانه اش؟ در دست امام عليه السلام عصايى بود، به زبان آمد و گفت: او مولاى من، امام زمان و حجت (خدا) است. (1) 10 - صالح بن سعيد گويد: بر امام هادى عليه السلام وارد شدم، گفتم: فدايت شوم، در هر كارى مى خواهند نور تو را خاموش سازند و در حقت كوتاهى كنند تا آنجا كه تو را در اين كاروانسراى نامناسب كه جاى فقيران و درويشان است جاى داده اند!
فرمود: اى پسر سعيد، تو در اين پايه از شناخت ما هستى؟ آن گاه با دست اشاره كرد و فرمود: بنگر. نگاه كردم، باغهايى سر سبز و خرم ديدم كه زنانى خوشبو و نوجوانانى چون مرواريد در صدف و مرغان و آهوان و نهرهاى جوشان و روان در آنها بود، ديدگانم حيران و خيره شد و از ديدن بازماند، امام عليه السلام فرمود: هر جا كه باشيم اينها براى ما فراهم است و در كاروانسراى درويشان به سر نمى بريم. (2) توضيح اين قضيه هنگام تبعيد حضرت از مدينه به سامرا رخ داده است.
و علامه مجلسى رحمه الله فرموده: خداوند در آن وقت اين چيزها را به خاطر اظهار اعجاز آن حضرت در هوا ايجاد كرد تا آن شخص ببيند و بداند كه پيشامد اين گونه احوال براى امامان عليهم السلام به جهت تسليم و رضاى آنان به قضا و قدر الهى است و الا آنان بر ايجاد اين غرائب توانا هستند.
و نيز فرموده است: همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جبرئيل عليه السلام و ديگر فرشتگان را مى ديد و ياران حضرت نمى ديدند، و امير مؤمنان عليه السلام ارواح (مؤمنان) را در وادى السلام مى ديد وحبه عرنى كه با آن حضرت بود نمى ديد، ممكن است اين