و فضاى امنى بيابد بدان اميد كه دعوتش ثمر بخشد و كوشش بى دريغش هدر نرود. اما خداوند او را به تبليغ سريع دستور داد و اهميت حكم را به او گوشزد نمود و وعده داد كه او را از گزند مردم نگاه دارد (يعنى حضرتش را نگاه داشت از اين كه در معرض تهمت قرار گيرد و بگويند او سلطان است نه پيامبر، و اگر نه خوف پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر خودش نبود)... و اين بيان تأييد مى كند رواياتى را كه از طريق عامه و خاصه رسيده كه اين آيه درباره ولايت على عليه السلام نازل شد و خداوند امر به تبليغ آن فرمود، و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بيم داشت كه او را در مورد پسر عمويش متهم كنند (1)...
حديث غدير 1 - ابن كثير گويد: ابو جعفر محمد بن جرير طبرى صاحب تفسير و تاريخ نسبت به حديث غدير اعتناى فراوان داشته و دو جلد كتاب درباره آن گرد آورده وطرق والفاظ آن را در آنها آورده است. (2) 2 - علامه امينى رحمه الله گويد: علامه مقبلى كه در جلد 1 ص 142 شرح حال او را آورديم بعد از ذكر طرق اين حديث گويد: اگر چنين حديثى امر معلومى نباشد پس هيچ امر معلومى در دين نخواهيم داشت.
و سيد امير محمد صنعانى كه در كتاب (الروضة الندية شرح تحفة العلوية) نام او آمده گويد: حديث غدير در نزد بيشتر پيشوايان علم حديث، متواتر است.
حافظ ذهبى در كتاب (تذكرة الحفاظ) در شرح حال طبرى گويد: محمد بن جرير طبرى درباره آن كتابى نوشته است، و من بر آن اطلاع يافتم و از كثرت طرق آن